loading...
پیران فایل
پروپوزال و پایان نامه همه رشته ها
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
فعالیت های کلاس دهم تصویر سازی مدرسه شهید فهمیده+برنامه امتحانات هنرستان شهید فهمیده 20 2440 admin_piranshahrnet
نمرات (درس excel) آخرین ویرایش + مستمر 0 807 admin_piranshahrnet
نمره اطلاعات و ارتباطات آخرین ویرایش نوبت اول+ مستمر 8 1459 admin_piranshahrnet
دانلود کتاب.... و بررسی روشهای نفوذ به وب و تامین امنیت آن(نویسنده محمود عبدالهی) 0 957 admin_piranshahrnet
فروشگاه مقالات و پروژه های دانشجویی و دانش آموزی فعال می باشد 0 933 admin_piranshahrnet
گالری تصاویر مدرسه شهید فهمیده پیرانشهر 0 990 admin_piranshahrnet
نمرات (درس مفاهیم پایه + نمره امتحان) آخرین ویرایش + مستمر 4 1223 admin_piranshahrnet
خالیدنجمی ریس کمیسون فرهنگی واموزش عالی:جامعه توسعه یافته نیازمندمعلمان باانگیزه است 0 926 admin_piranshahrnet
نمرات (درس word) آخرین ویرایش نوبت اول + مستمر 0 911 admin_piranshahrnet
نمرات (درس پاورپوینت) آخرین ویرایش + مستمر 0 783 admin_piranshahrnet
نمرات (درس سیسم عامل) + مستمر 0 758 admin_piranshahrnet
​روش محاسبه نمرات (درس مفاهیم پایه) 0 859 admin_piranshahrnet
محمود عبدالهی بازدید : 379 پنجشنبه 12 فروردین 1395 نظرات (0)

برخورد شایسته با علویان

عمر بن عبدالعزیز که تلاش می‌کرد با همه گروه‌ها و دسته‌بندی‌ها برخورد شایسته‌ای داشته باشد، سعی کرد علویان و شیعیان را نیز از خود راضی نگه دارد. او به این منظور دستور داد کسی حق ندارد حضرت امام علی علیه السلام را لعن کند. پیش از این حضرت علی علیه السلام بر روی منابر لعن می‌شد و این رسم ناپسند و نفرت‌انگیزی بود که معاویه آن را باب کرده بود.

عمر بن عبدالعزیز علت محبت خود را به امام علی علیه السلام این گونه نقل می‌کند: من در مدینه مشغول تحصیل علم بودم. همیشه ملازم عبیدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود بودم. او چیزی درباره من (و لعن علی) شنیده بود. روزی من نزد او رفتم او را در حال نماز دیدم. او نماز خود را طول داد و من به انتظار نشستم که او از نماز فراغت یابد.

چون نماز او پایان یافت رو به من کرد و گفت: تو کی و از کجا دانستی که خداوند بر اهل بدر و بر یارانی که با پیغمبر بیعت رضوان کرده بودند، غضب کرده (و آن‌ها را مستوجب لعن دانسته که تو لعن می‌کنی؟). خداوند از آن‌ها راضی بوده است. من (عمر بن عبدالعزیز) گفتم: چیزی نشنیده‌ام (درباره غضب خدا نسبت به آن‌ها). گفت: آن‌چه از تو درباره علی علیه السلام شنیده شده چه بوده است؟ گفتم: از خدا و از تو معذرت می‌خواهم. من هم از آن روز لعن علی علیه السلام را ترک کردم. پدرم هم خطبه می‌خواند، چون خواست نام علی را به زشتی برد، دچار خبط و خلط گردید. همین که فرود آمد از او پرسیدم علت آن تزلزل و پریشان‌گویی در خطبه چه بود؟ من متوجه شده بودم که چون تو به نام علی علیه السلام می‌رسیدی، سخن تو پریشان می‌گردید. گفت: آیا تو متوجه آن پریشانی و اختلال شدی؟ گفتم: آری. گفت: ای فرزند، آنانی که گرد ما تجمع کرده‌اند اگر آن‌چه را که ما از (فضایل) علی علیه السلام می‌دانستیم خود بدانند، از گرد ما پراکنده شده به اولاد علی علیه السلام می‌گرویدند.

علاوه بر این عمر بن عبدالعزیز خمس که به بنی‌هاشم تعلق داشت را به آن‌ها داد و فدک را که معاویه تیول مروان ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود، به فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها بازگرداند

دلائل عمر بن عبدالعزیز برای بازگرداندن فدک به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می توان از جریان زیر متوجه گردید:

وقتی که عمر بن عبدالعزیز فدک را به امام باقر علیه السلام بازگرداند، اعلام کرد که: «ای مردم! من فدک را به اولاد رسول الله و امیرالمؤمنین برگرداندم».

عده ای از بزرگان اهل شام (سوریه) و قبیله قریش نزد عمر بن عبدالعزیز رفتند و اعتراض کردند که: «تو با این کار موجب طعن بر عمر بن خطاب و ابوبکر شدی و کار آنها را زشت شمردی».

عمر بن عبدالعزیز در جواب آنها گفت: «همه ی ما می‌دانیم که حضرت فاطمه سلام الله علیها ادعا کرد که فدک مال او و در دست اوست و او هرگز به رسول خدا صلی الله علیه و آله دورغ نمی بست. او هر چه ادعا کند، دلیل و بیّنه ای لازم ندارد، چرا که بانوی زنان اهل بهشت است. من نیز امروز میراث او را به فرزندانش رد کردم تا بدین وسیله به رسول خدا صلی الله علیه و آله تقرب جسته باشم و فاطمه و حسن و حسین در روز قیامت، مرا شفاعت کنند. اگر من به جای ابوبکر بودم ادعای فاطمه را می پذیرفتم و فدک را به او بازمی‌گرداندم».

عمر بن عبدالعزیز به والی مدینه، ابوبکر بن محمد، نوشت که فدک را به اولاد فاطمه علیها سلام رد کند. ابوبکر بن محمد در جواب عمر بن عبدالعزیز نامه ای اعتراض آمیز نوشت. عمر بن عبدالعزیز به والی مدینه نوشت: «اگر من به تو امر کنم، گوسفندی ذبح کن. می پرسی چاق باشد یا لاغر، شاخدار باشد یا بی شاخ؟ یا اگر گفتم گاوی ذبح کن، مانند بنی اسرائیل می پرسی چه رنگی باشد؟ به محض اینکه نامه من به دست تو رسید، فدک را در بین فرزندان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که از نسل فاطمه علیهاالسلام هستند، تقسیم کن».

و در جایی دیگر به مخالفین پس‌دادن فدک گفت: «اولاً من می خواستم رضایت فاطمه را جلب کنم، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: رضایت فاطمه رضایت من است». ثانیاً وقتی فدک به مروان رسید، مروان آن را به پدر من عبدالعزیز بخشید. بعد از پدرم، من و برادرانم در فدک شریک بودیم. من از آنها خواستم سهم‌شان را به من بفروشند. بعضی از آنها فروختند و بعضی بخشیدند و بدین ترتیب تمام فدک ملک من شد. اکنون خواستم آن را برگردانم و به فرزاندان فاطمه ببخشم. چه اشکالی دارد».

برخورد شایسته با خوارج

عمر بن عبدالعزیز سعی کرد رفتار شایسته‌ای با خوارج داشته باشد. بدین منظور با آن‌ها گفتگو کرد و آن‌ها را قانع کرد که از خون‌ریزی دست بردارند. او به شؤذب خارجی نامه نوشت و او را به مناظره دعوت کرد و به او گفت: آیا حاضری با هم مناظره کنیم. اگر حق به جانب ما بود تو هم با مردم همنوا شو و اگر حق به جانب تو بود ما در کار خود خواهیم نگریست. شوذب در پاسخ به نامه عمر دو نفر از سخندانان خوارج را برای مناظره و گفتگو نزد وی فرستاد.

 

برخورد عادلانه با همه مردم      

عمر بن عبدالعزیز در دوره کوتاه مدت خلافت خویش تلاش کرد، رفتاری عادلانه و شایسته با مردم داشته باشد. او از کارهای ناشایست خاندان خود که آن‌ها را «مظالم» می نامید، جلوگیری کرد. و در نامه ای که به عاملان خویش نوشت، دستور داد با مردم به نیکی رفتار شود.

او از هنگامی که به خلافت رسید تا روزی که درگذشت همواره به رد کردن اموالی که با ستم از مردم گرفته شده بود، اهتمام می ورزید. این کار را از خود شروع کرد و با دقت با بررسی زمین و کالاهایی که در اختیار خود داشت، پرداخت و خود را از همه آن‌ها کنار کشید و به نقلی همه آن‌ها را فروخت و پول آن را که بیست هزار دینار شد، وقف راه خیر کرد.

عمر در نامه‌ای که به عامل خود در کوفه نوشت، دستور داد با مردم به عدالت و نیکویی رفتار شود. در این نامه آمده است: از بنده خدا عمر، امیرمؤمنان به عبدالحمید. سلام بر تو باد، اما بعد مردم کوفه در مورد احکام خدا بلیه و سختی و ستم دیده‌اند و عاملان بد، روش‌های زشتی میان آن‌ها پدید آورده‌اند. قوام دین عدالت است و رفتار نیکو، خراب را با آباد همانند مگیر و آباد را با خراب. خراب را بنگر به اصلاح آن پرداز تا آباد شود. از آباد جز خراج مگیر، آن هم با ملایمت و رعایت صاحبان زمین... هر کس از مردم آن سرزمین که مسلمان شود سرانه بر او نیست در این مورد دستور مرا رعایت کن که من اختیاری را که خدا به من داده به تو داده‌ام.

بی‌اطلاع من در کار بریدن و آویختن شتاب مکن تا به من رجوع کنی. بنگر از زن و فرزند هر که خواهد حج به جا آورد، یکصد دینار به او بده که با آن حج کند والسلام.

رفع منع کتابت حدیث

از دیگر اقدامات عمر بن عبدالعزیز دستور لغو منع کتابت حدیث بود. پیش از این بر اساس نظریه «حسبنا کتاب الله»[۳۲] که به دستور عمر اجرا شده بود از نوشتن احادیث جلوگیری می‌شد.

در این دوره عمر بن عبدالعزیز دستور داد احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مکتوب کنند. از عبدالله بن دینار نقل شده که عمر بن عبدالعزیز به ابوبکر بن محمد بن حزم نوشت که بنگر و احادیث رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سنت گذشته و حدیث‌هایی را که «عمره» دختر عبدالرحمان بن اسعد بن زرارة؛ عمره که بانویی دانشمند بوده است از ام سلمه و عایشه همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است. نقل کرده است بنویس که بیم دارم علم و اهل آن کهنه شود و از میان برود.

برداشتن خراج و جزیه

عمر بن عبدالعزیز به عاملانش دستور داد از مردم خراج نگیرند. به عنوان نمونه در نامه‌ای به عبدالحمید بن عبدالرحمن کار گزارش در کوفه علاوه بر سفارش به عدالت و احسان و آبادانی دستور داد از مسلمانان خراج نگیرد

علاوه بر این عمر به کارگزارانش دستور داد از نو مسلمانان جزیه گرفته نشود. عمر معتقد بود که اصل برابری و عدم تبعیض نسبت به آن‌ها باید رعایت شود و هر کس اسلام را پذیرا می‌شود باید از همه امتیازهایی که مسلمانان از آن برخوردارند، برخوردار شود.

او در نامه‌ای به جراح بن عبدالله حکمی؛ کارگزارش در خراسان، دستور داد مردم آن سرزمین را به اسلام دعوت کند و به آن‌ها اطلاع دهد که هر کس اسلام بیاورد از جزیه و خراج معاف خواهد بود و نام او در دیوان عطا ثبت می‌شود و با او همانند بقیه مسلمانان رفتار خواهد شد.

در نتیجه این سیاست جزیه کاهش یافت. برخی از استانداران به عمر شکایت کردند. عمر در نامه‌ای به حیان بن شریح استاندارش در مصر نوشت: «...به درستی خداوند محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان دعوت کننده اعزام کرد نه جمع آوری کننده مالیات».

اقدامات شایسته عمر بن عبدالعزیز تمامی گروه‌ها و احزاب مخالف را راضی کرد و مردم در دوره حکومت دو ساله او ستم کمتری از جانب بنی امیه تحمل کردند. هر چند بنی امیه از سیاست‌های او چندان راضی نبودند.

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
پایان نامه ، پروپوزال و مقالات دانش آموزی و دانشجویی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از سایت؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1787
  • کل نظرات : 85
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 396
  • آی پی امروز : 327
  • آی پی دیروز : 347
  • بازدید امروز : 920
  • باردید دیروز : 886
  • گوگل امروز : 78
  • گوگل دیروز : 84
  • بازدید هفته : 6,097
  • بازدید ماه : 23,281
  • بازدید سال : 248,081
  • بازدید کلی : 2,790,800