loading...
پیران فایل
پروپوزال و پایان نامه همه رشته ها
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
فعالیت های کلاس دهم تصویر سازی مدرسه شهید فهمیده+برنامه امتحانات هنرستان شهید فهمیده 20 2440 admin_piranshahrnet
نمرات (درس excel) آخرین ویرایش + مستمر 0 806 admin_piranshahrnet
نمره اطلاعات و ارتباطات آخرین ویرایش نوبت اول+ مستمر 8 1459 admin_piranshahrnet
دانلود کتاب.... و بررسی روشهای نفوذ به وب و تامین امنیت آن(نویسنده محمود عبدالهی) 0 957 admin_piranshahrnet
فروشگاه مقالات و پروژه های دانشجویی و دانش آموزی فعال می باشد 0 933 admin_piranshahrnet
گالری تصاویر مدرسه شهید فهمیده پیرانشهر 0 989 admin_piranshahrnet
نمرات (درس مفاهیم پایه + نمره امتحان) آخرین ویرایش + مستمر 4 1223 admin_piranshahrnet
خالیدنجمی ریس کمیسون فرهنگی واموزش عالی:جامعه توسعه یافته نیازمندمعلمان باانگیزه است 0 925 admin_piranshahrnet
نمرات (درس word) آخرین ویرایش نوبت اول + مستمر 0 910 admin_piranshahrnet
نمرات (درس پاورپوینت) آخرین ویرایش + مستمر 0 782 admin_piranshahrnet
نمرات (درس سیسم عامل) + مستمر 0 757 admin_piranshahrnet
​روش محاسبه نمرات (درس مفاهیم پایه) 0 859 admin_piranshahrnet
محمود عبدالهی بازدید : 3723 شنبه 21 فروردین 1395 نظرات (0)

ناری ( کاکه حه مه ی مریورانی مشهور به ماموستا ناری شاعر بلند آوازه کرد )سه شنبه 24 بهمن 1391 :: نویسنده : سید مهدی رشیدی

 
 

 در آسمان صاف مریوان که یکی از شهرهای استان کردستان می باشد و در روستایی به نام بیلو که در 45 کیلومتری شهر و نزدیک به مرز کشور عراق قرار گرفته و در اطراف دریاچه ی زریبار که چون نگینی بر دشت های پرچمنزار این مرز و بوم خودنمایی می کند ستاره ای تابان درخشیدن گرفت و ماه مجلس شد .....

 بلبل صاحب ذوق و خوش قریحه ما که مد نظر است با نسیم صبح صادق هم آغوش شده و در میان باغهای مصفای این دیار شروع به نغمه خوانی نموده و هر رهگذری را برای دیدار از این بهشت گمشده فرا می خواند . این بلبل خوش نوا که بر سر زبانهای مردم این منطقه قرار دارد از یک روستایی ساده و بی آلایش گرفته تا یک انسان صاحب قلم و یک استاد دانشگاهی یا یک نویسنده و نقاش یا استادی از دیاری دیگر ، همه و همه وقتی لب به سخن می گشایند یا قلم فرسایی می کنند از " ناری " این شاعر توانای کرد سخن می گویند ؛ شاعری که در میان ملتی رنج دیده زار می شود و با رنج و ستم های دیرینه این قوم از یاد رفته هم آغوش می گردد و با رفته های آنان در میان جنگل های پر از درختان بلوط و مازو به دیدار فانی می شتابد و در گورستان به خواب رفته این روستا با از خود به جا گذاشتن یک اثر ادبی و یک دیوان شعر و چند بیت شعر که بر سنگ مزارش حک شده است نه تنها مردگان ، بلکه زندگان را نیز برای مبارزه با دیو جهل و نادانی فرا می خواند تا شاید روزی به خود آیند و تاریخ و پیشینه ی سه هزار ساله ی خود را بار دیگر بشناسند و به دیگران بشناسند . این شاعر داستان سرا " ناری – کاکه حمه ی مریوانی " فرزند ملا احمد فرزند ملا محمد فرزند عبدالرحمان است . پدرش هر چند از بابت نیا در دشت شلیر به روستای " زیر هرمی " بر می گردد . اما خود در روستای " ساوجیه کون " در مریوان جای گیر شده . استاد ناری به دلیل اینکه مادرش از بیگ زاده های روستای " کیکن " بوده در سال 1874 میلادی در این روستا چشم به جهان گشوده . کیکن روستایی است از مریوان . در سن 6 سالگی نزد پدرش قرآن و کتابهای علمی ابتدایی را فرا گرفته و بعداً نزد فقها و شاگردان پدرش شروع به فراگیری کتاب عوامل نموده و یکی از درجات لبتدایی علمی را کسب می نماید . بعداً برای فراگیری بیشتر علمی شهرهای کردستان ایران و عراق و ترکیه را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته تا به درجه ی فقاهت و پختگی در علوم قرآنی و عربی می گردد و اجازه تدریس را از محضر یکی از اساتید در عراق به دست می آورد

 

ابتدا در سنندج در مساجد " شریعت مدار و دارالاحسان " به مدت یک سال و نیم مشغول فراگیری علم می گردد . از سنندج به شهر بانه و نزد قاضی عبدالرحمن رفته و از آنجا رهسپار مهاباد گردیده و در مدرسه ی ترجانی زاده ها مدتی را به فراگیری علم و دانش اختصاص می دهد . از آنجا عازم دیار کردستان ترکیه شده و در شهرهای " وان و باش قه لا " علم می آموزد و زبان ترکی را نیز در کنار زبان مادری خود یاد می گیرد . بعداً به شهر اربیل " هه و لیر " عراق بازگشته و از آنجا عازم شهر دیگری از شهرهای کردستان عراق به نام " رواندز " شده و اجازه ی تدریس علمی و فقاهت را از " اسعد افندی " کسب می نماید و به مریوان زادگاه اصلی خود برگشته است . در این فاصله زمانی پدرش فوت نموده و خود در روستای کیکن که قبلاً به آن اشاره گردید به زندگی و تدریس مشغول می شود . بعد از مدتی به درخواست حسین بیگ بیلو به نام مدرس عازم این روستا گردیده و تا سال 1944 در سن 70 سالگی دارفانی را وداع گفته و در آنجا مدفون می گردد . صاحب این بیوگرافی مردی است بلند بالا ، بینی صاف با چشمانی نافذ و گیرا با ریشی گرد و سفید و نورانی . یک جفت سبیل پهلوانانه ، دستار و عمامه سفید کُردمنشانه که گوشهایش را ایثن دستار می پوشاند . در پوشیدن لباس شیک پوش بوده و با قبایی به رنگ شیری و جبه ری استادانه با یک جفت کفش قرمز رنگ خود را در ملاء عام آشکار می ساخت .انسانی ناطق و سخن گو با چهره ای آرام که در علم زمان استادی زبردست بوده به خصوص در علم بلاغت یدی توانا داشته است . بیشتر اساتید و فقها در محضر او کسب فیض نموده و مجاز به تدریس شده اند .

 

شاعر جامعه شناس و مبارز کُرد استاد " قانع " از مدرسه ی ناری به درجه ی علمی رسیده و فن سخنوری و شاعری را هم از نامبرده به ارث برده است .

 

استاد ناری ادیب ، سخنور ، نکته دان ، نکته سنج ، خوش رو ، منعی طبع ، ره نده مشرب و در میان مردم بسیار ارجمند بوده است 

 با پیشوا شیخ محمود و شیخ سعید داستانهای ادیبانه ی بسیاری از جمله نثر و نظم از خود به یادگار گذاشته اند و همچنین با شیخ بابا علی فرزند شیخ محمود حفیه که در بغداد به تحصیل و فراگیری علم و دانش اشتغال داشته شیخ رئوف فرزند شیخ محمود حفیه در نامه ای که از خود برای ما به جا گذاشته درباره ناری چنین بیان می کند « ناری دارای طبعی بلند بوده و غیر از حق اصولی امام جماعت که از اهل ده دریافت نموده خود صاحب کشاورزی و زارعت بوده و هیچ وقت از کسی هزینه یا چیزی دریافت نکرده است .

 

طاهر بیگ عثمان پاشا که شاعر و ادیب بوده دوستی با ناری را کمال افتخار دانسته و هرگاه که به شهر پنجوین عراق قدم گذاشته در تابستان ناری را به سوی خود فرا خوانده و مدتی در کنار هم روزگار را سپری نموده و با هم مراسله ی  شعری زیادی داشته اند . 

 

در سال 1927 که انگلیسی ها شیخ محمود را وادار کردند که در " پیران " زندگی کند و این امر بسیار بی حاصل وی را وادار نمود که لشکر خود را متفرق سازد ، لشکر ایران در مریوان تشکیلاتی فراهم کرد و بعد از مدتی این نگرانی پیش آمد که حکومت ایران برای مقابله با شیخ محمود نیرو گسل دارد . تمام اساتید مریوان به رهبری ناری نیروی مناسبی به " دوله بی " در پشت پیران برای مقابله گسیل نمودند تا این ترس از بین رفت . تصمیم دلسوزانه و مدبرانه ی ناری نشان از حس میهن پرستی و علایق فراوان به مسئله ی حق خودمختاری کردستان و این خاندان می باشد . 

 

ناری هر چند در روستای کیکن زاده شده اما به ماموستا " ملا کاکه حه مه ی بیلو " مشهور است .

 

 

ناری و اشعارش

 

ناری یکی از قله های رفیع و آشکار جهان شعر کلاسیک منطقه بابان از طرف شاعران نامداری چون " نالی ، سالم ، کردی و محوی " یکی از این امپراطوران شعر کلاسیک به شمار می آید که در عین شفافیت وریشه ای از پیروان این طریقه و کتابخانه ی آنها محسوب می گردد و با آثار رنگین آن سامان ، پیروزی ملتمان را درخشیدگی بیشتر می بخشد . اگر با ریز بینی و موشکافانه ی خود آثار او را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم از روی قالب بندی وزن ، بیان و زمان آشکار نماییم و آرایه های ادبیو تمام پیچ و خمها و شاخ و برگ این بلاغت را دریابیم به آسانی به درجه ی قناعت می رسیم که ناری آتشی پر التهاب از آن دسته انوار آسمانی است که در آراء ش شان و شکوه پر از افتخار تاریخ شعر کلاسیک اجدادمان یدی توانا و قلمی تمام پر ثمر و سلاح بُرنده ای در برابر کاستی ها داشته و از نظر متن و محتوا مانند بیشتر تمام آن بابت های شعری است که درباره عشق و دلدادگی و ستایش و مسایل آیینی و نالین از دست چرخ و زمانه و غم و درد و رنج و درون و گاه گاهی مسئله ی ملی و اجتماعی و ناسیونالیسم با وزن و انفاس عروض و فرهنگی در رابطه با بیان موضوعات آن عصر و دیار می باشد که در دیوان اشعار این شاعر گران مایه کاملاً مشهود و درخشنده است .

 

شیخ محمود شیفته و دلباخته ی اشعار ناری بوده و با شوق فراوان و علاقه ی خاص خود از وی طلب اشعار نموده و گاهی وی را هراسان و عرصه را بروی تنگ کرده اند . برای همین است که ناری صاحب کتابخانه ای عظیم بوده که چند بار در اثر حریق دستخوش حوادث گردیده و با اراده ای مصمم می توان دریافت که آثار به جا مانده تمام اشعار او نیست . به طور مسلم کسی از خشم طبیعت دل نگران نیست بلکه آنچه مایه تاسف است کردار و اعمال نابجای آدمیان ، که دسترنج و سرمایه ی جاودانی خود را بیهوده هدر می دهند و آنهم در اثر جهل و بی سوادی و یا جیره خواری حاصل می شود . و برای همین است که شاعر شیرین سخن می فرمایند " قطره در حبس صدف درگردد    آدمی از جهالت حر گردد " به هر حال دریا با ناپاکی ها نجس نمی شود بلکه آنرا پالایش می کند .

 

بار دیگر به اصل موضوع برگشته و باقی مانده اشعار ناری را به دست روزگار و حوادث می سپاریم . ابتدا به سال 1344 شمسی برگشته و حوادث آتش سوزی را کنار گذاشته و دومین بلای ناگهانی که بلای انسانی است و مامور و معذور بر اشعار ناری نازل می شود . صاحب یک کتابخانه در مهاباد به اسم سید یان با زبان چرب و نرم خود فرزند ناری را خام نموده و آثار ناری را به چاپ می رساند . نمی توان دیوان شعر را بر آن نام نهاد . یک کتابچه ی ناقابل و بی ارزش که در جیب آدمی جای می گیرد یعنی کتابچه ی جیبی که پر از بیهوده گویی و خوش خدمتی جناب سیدیان که بسیار جای تاسف و تأثر است شخصی از دیار علم و ادب و مهد تمدن این چنین می تازد و گنجینه ی پر بهای قوم خود را با بهایی اندک می بازد . تعریف و تمجید از رضا شاه بی نام و نشان به مناسبت تاج گذاری و جشن چند هزار ساله شاهنشاهی ، با تیری دو نشان « 1. بدنام کردن شاعر 2. خوش خدمتی به خاندان پهلوی . اشعاری که مثل روز روشن شاعر را به فغان آورده و از درد و رنج ملت خود در برابر ستمگران می نالد و جناب سیدیان اشعار خودساخته خود را در تعریف از پهلوی با اشعار ناری تخمیس نموده و بر رخش پندار مهمل خود سوار است . تاریخ چگونه قضاوت می کند ، به خیال واهی که خورشید پشت ابرها برای همیشه باقی می ماند و به قولی « کبک سر خود را زیر برف پنهان کرده است » آیا خورشید پدیدار نمی شود ، آیا برف ها آب نمی شوند . به هر حال در تمام اطراف و اکناف این جهان پهناور جیره خواران زیادی به رسوایی کشیده شده اند و دادگاه عدالت خداوندی این چنین قضاوت می کند که ما در برابر مکاران بهترین مکر کنندگانیم . بالاخره یک روز فرا خواهد رسید که دادگاه انسانی نیز وی را در گور مورد مواخذه قرار می دهد . آیا هیچ حسابی برای محاکمه در دادگاه ادبیات و فرهنگ کُردی نمی کنی .

 

بعد از این حادثه در سال 1984 میلادی شاعر بلند مرتبه ی کردستان عراق به نام « کاکه ی فه لاح » دوباره دیوان ناری را به چاپ رساند . هر چند زحمات بی دریغ وی شایان تقدیر است و سعی و تلاش بی پایان در این راستا بکار برده و دقت و تیزبینی موشکافانه سودمند در آن دیده می شود اما این چاپ دوم نیز خالی از اشتباه نبود . شرح و بسطی گسترده درباره ی ناری و اشعار وی و همچنین به کارگیری کلمات ناشناخته و کم و کاستی فراوان در این چاپ به چشم می خورد . مثلاً برای هر مطلب مختصر واژه ی « کف » به کار رفته به جای نام « کاکه ی فه لاح » . ناگفته نماند این شاعر گرانمایه برای چاپ دیوان ناری از شیوه ی معمول چاپخانه های ایرانی پیروی نموده که زیاد جای ایراد نیست . خلاصه بعد از یک سال کوشش زیاد و دست یابی به یک دست نوشته ی شیخ رئووف فرزند شیخ محمود حفیه ، تعدادی اشعار به چاپ نرسیده ناری که در آن موجود بود بعد از مطلع کردن « کاکه ی فه لاح » ، نامبرده آنرا در مجله ی کاروان « شماره 40 » که مربوط به کانون ، دوم سال 1986 بود به چاپ رساند . بعد از چاپ دیوان اشعار ناری توسط « کاکه ی فه لاح » از طرف استاد و نویسنده ای به نام محمد امین حبیب اردلانی که مدتی در نزد ناری کسب تحصیل نموده و با آشنایی از اشعار شاعر ، قصد داشته با استفاده از شیوه ای جدید این دیوان را بار دیگر به چاپ برساند . بر اثر مطالعه ی زیاد دیوان ناری از طرف این نویسنده ، نزدیک به 78 غلط و ایراد از دیوان ناری که « کاکه ی فلاح » آنرا به چاپ رسانده بود . در مجله « بیان » شماره 110 – 10 – 2 سال 1984 که به چاپ رسیده بود منتشر شد .

 

بعد از خیزش و حرکت بزرگ مردم عراق به خصوص ملت کرد که در سال 1991 میلادی به وقوع پیوست و حکومت دیکتاتوری صدام به زباله دان تاریخ پیوست و مرز کردستان عراق در منطقه پنجوین و مریوان به روی هم باز شد به علت کوشش و همکاری خاندان ناری و عاشقان وی تعداد زیادی از اشعار وی به دست آمد . در سال 1997 در شهر مریوان بزرگ داشتی برای این شاعر فراهم گردید و در آن غیر از چندین مورد تجزیه و تحلیل بر روی اشعار ناری ، اشعار چاپ نشده دیگر در آن همایش قرائت گردید . در سال 2010 استاد " ارجمند " که نوه ی ناری و استاد فیزیک است و در کردستان عراق سکونت دارد با همکاری اساتید و هواداران ادبیات کردی و همکاری در مورد چاپ و انتشار دیوان ناری برای بار سوم از طرف حکومت کردستان و وزارت ارشاد و جوانان صورت گرفت هر چند این استاد گرامی زحمات فراوانی در رابطه با تدوین و گردآوری و انسجام این امر خطیر متحمل گردیده و شایسته ی تقدیر است ولی به گمان اساتید فن اگر ده بار دیگر این مجموعه اشعار به چاپ برسد باز هم کافی نیست چون هر دم از این باغ بری می رسد . و باز هم تأسف . برای نمونه بعد از چاپ سوم نمونه ای از مبادله ی شعری که در میان « ناری و قانع » صورت پذیرفته و در کتاب « زایله ی زریبار » که توسط ملا احمد نظیری به چاپ رسیده به چشم می خورد و یا واقعه ای که در رابطه با ناری و روستایش به وقوع پیوسته و نکته تاریخی به شمار می رود به دست آمده که داستان از این قرار است که رضاشاه برای تغییر لباس و متحدالشکل کردن آن شهر و روستای های ایران را به ستوه آورده بود و روستای ناری نیز از این امر مستثنی نبود . ژاندارم های زیادی را روانه منطقه نموده و هنگامی که به روستای بیلو می رسند با استفاده از حربه ی اجبار مردم را به ستوه آورده و برای رفع این معضل مردم این روستا به ناری پناه می برند و از نامبرده چارجویی می طلبند . ناری رو به سرکرده ی امنیه ها که نامش « خداداد » بوده می کند و از وی می پرسد : آیا معنی « خداداد » را می داند و در جواب می شنود « یهنی چیزی که خدا به وی بخشیده است » . ولی گویا ناری می خواهد طرف را از معذورات مأمور بودن در آورده و عذر مردم را پذیرا باشد و به همین خاطر به سرکرده ی امنیه ها یادآور می شود که خداداد یعنی داد و فریاد مردم را به خدا رساندن ، در حالیکه تو با دشمنی و اجبار مردم را وادار به پذیرش اوامر می نمایی آیا داد و کین مرا می توان در یک کفه ی ترازو گذاشته و با هم مقایسه گردند و یک بیت شعر به او یادآوری می کند « خداداد ، ظلم خداداد بین     نزیبند با هم این داد و کین » و به این شکل مأمور معذور دولت را شرمنده ی مردم می کند و سر کرده در کمال پشیمانی و ندامت این روستا را ترک و به دیار دیگر می شتابد. همچنانکه قبلاً به آن اشاره گردید ناری با بیشتر روشنفکران و شاعران زمان خود مراسله ای شعری داشته، شعر حاج قادر کویی وی را بسیار معجب نموده است.  ادبا و شاعرانی که ناری با آنها در ارتباط بوده و یا آنان با تأسی از اشعار ناری شعر سروده اند، عبارتند از : « طاهر بگ جاف ، استاد محمد باقر بالک ، شیخ عثمان سراج الدینی ، صافی هیرانی ، ملا حسن ( شاهو ) ، کمالی و سابری. ناری پیرو دو طریقه قادری و نقشبندی بوده و با حرارت بسیار و متراکم، سوز و گداز خود را نسبت به شیوه طریقه نقشبندی و رهبرانشان اظهار علاقه نموده و خود را با افکار آنان به خصوص با شیخ علاء الدین و حسام الدین وفق داده. هر چند همراهی ناری با رهبران این دو طریقه بسیار گرم و پر حرارت بوده و برای آنان شعر سروده، اما با این وصف اختلاف و تفرقه بین این دو فرقه را ناشی از بی تدبیری این رهبران و جهالت صوفیان و دراویش می داند که در میان مردم نیز دو دستگی به وجود آورده اند و گاه گاهی آنها را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهد. این موضوع صداقت و راستی و پاکدامنی ناری را در عرصه ی دین برایمان جلوه گر می سازد. در واقع ناری دین را به خاطر وطن دوستی و پیوندی ناگسستنی برای اتحاد بین مردم ستمدیده خواهان است نه به خاطر منافع خود و رهبران این دو طریقه. او می خواهد این ملت رنجدیده و سرخورده به حق مسلم خود برسند. یعنی با زبان خود سخن بگویند و فرهنگ و سنن خود را بکار گیرند و کسی ارباب و حاکم جبار آنان نباشد. یعنی حکومت مردم بر مردم و برای همین است که پیوند خود را فراتر از مرز گسترش می دهد و با شیخ محمود حفیه دست دوستی می فشارد که این مملکت را از یوغ استعمار و استثمار آزاد نموده و حقوق از دست رفته را به این ملت ستمدیده برگرداند. در جایی دیگر ناری با اشعار آتشین و پر حرارت خود ملت را به اتحاد و یکپارچگی فرا می خواند و راه رهایی از یوغ بردگی و بندگی را به آنان می آموزد و این امر تنها مستلزم فراگیری علم و دانش و پرهیز از جهالت و نادانی است و این بزرگترین آرزوی ناری است که مردم بعد از پیروزی با شادمانی و موفقیت دست به گردن یکدیگر شده و مانند دیگر ملل استقلال خود را جشن بگیرند و این آرزو باعث گردیده که گاه گاهی با حربه ی نظم بر آنان تاخته و انقادات مناسب و به جایی از آنان بگیرد. و به همین خاطر تخلص « ناری » را برای خود انتخاب نموده است. ناری از ملت خود انتظارات فراوانی دارد از جمله کنار گذاشتن آداب و سنن زشت و نامرسوم غیر انسانی از گذشتگان و نیاکان که باعث لجام گسیختگی و یکه تازی و عقب ماندگی و تسلط بیگانه بر آنان می شود و به جای آن فراگیری علم و دانش و اهمیت بخشیدن به این مسئله که توسط این شمشیر برنده که همانا آیه نون و القلم بوده بر جهل و بربریت هجوم برده و برثومه ی خرافات را از ریشه قلع و قمع نمایند و ترویج صنعت و فن آوری و استقلال اقتصادی را جایگزین آن کنند.

 

ناری زمانی در این راه گام برمی دارد که احساس ناسیونالیستی در بین مردم تازه شکوفا شده و این امر به صورت آشکار در اشعار وی تجلی یافته است و در جهت قوت بخشیدن به شکل گیری هسته ی مرکزیت که از طرف نام آوران کرد رهبری می گردد، تلاش بی وقفه ای به انجام رسانده که اتحاد طوایف و قبایل متفرق کُرد را به همراه دارد.

 

از استاد ناری و چگونگی زندگی و آثار به جا مانده وی که می بایست درباره ی شأن و مرتبه ی والای او سخن به میان آید موضوعات زیادی ناگفته مانده و تنها مختصری در این زمینه از طرف اساتیدی چون علاء الدین سجادی ، بابا مردوخ روحانی و دکتر مارف خه زنه دار و کاکه ی فه لاح صورت گرفته که هر چند شایسته ی تقدیرند و تلاش فراوانی در این زمینه صورت داده اند، اما آنچه که مد نظر است و به درخور بیان نشده گستردگی اشعار این شاعر گرانمایه است که نیاز مبرم به شناسایی و تحقیق و تفحص بی دریغ و حکیمانه ی دارد که توسط اساتید فن صورت پذیرد، تا چهره ی واقعی نامبرده برهمگان آشکار شود، تا درجه و اعتبار و شهرت و مرتبه ی  علمی و مناعت طبع وی روشنگر را ملتی ستمدیده گردد. چون وقتی که اشعار و نثرهای او را مرور و تفسیر می کنیم، حس نوع دوستی ، وطن پرستی ، خودباوری ، خودسازی و خودشناسی در ما بوجود آید. وی قوم خود را به این صفات پسندیده و نیکو فرا می خواند. و درس آزادگی را به همنوعان مظلوم می آموزد و این است نتایج اندوخته های دانش آموختگان راه سربلندی و سرافرازی یک ملت.

 

 

« زیبا شناسی و صورخیال در اشعار ناری »

 

ناری بی گمان یکی از قله های بلند شعر کلاسیک کُردی و یکی از امپراطوران این راه به شمار میرود. اشعار ناری از روی چهره و فنون آرایه های ادبی چنین تقسیم بندی می شود :

 

1-  وزن : شعر ناری بیشتر بر روی بحر عروض آرایش گردیده. شاعر بحار هزج و رمل و مضارع و بسیط و متعارف را بکار گرفته. تنوع وزن عروضی از همه بیشتر بحر هزج و رمل را منعقد نموده. تنوع وزن عروض در دیوان ناری نشانگر زبردستی و قدرت خلاقیت هنرمندانه ی آن بزرگمرد است. آزمایشات هنرمندانه اش با طعم و مزه و سوز شاعرانه در چهار چوب افاعیل عروضی ید والای شاعر را جلوه گر می سازد و در کنار این جوش و خروش ریزه کاری های هنرمندانه ای نشان داده است. برای نمونه جابجاییوزن و آهنگی پیش وزن و آهنگی دیگر بردن در یک غزل. این کار نه تنها آسان کاری و مسامحه ی شاعرانه وی به قول ادبی سردم بریدن و پیوند شعری نیست بلکه  به ضرورت منظور از آن تعویض آهنگ شعر است. برای نمونه در صفحات 51 – 50 دیوان ناری چهار بیت اول آن تخمیس بر وزن ( مفعول ، مفاعیل ، مفاعیل ، فعولن ) پایه گزاری شد.

 

2- قافیه : ناری تمام الفبای زبان عربی و کردی را برای قافیه شعری به کار برده است. به طور کل ارزش زیادی برای قافیه قائل شده.

3- روان گویی : ناری یکی از آن استادان شعر کلاسیک می باشد که ارزش زیادی به روان گویی بخشیده است. روان گویی پیوندی ناگسستنی با رمز و اشاره و معما دارد. گاه گاهی از رومانتیک نفس می گیرد. به همین دلیل است جمعی از منتقدان مجموعه اشعار ناری را مانند سرچشمه ای مهم مورد نقد و بررسی ادبی قرار داده و برای یافتن معنی والای بکار گرفته در شعر وی تفحص می کنند.

 

4- زبان شعر : زبان شعری ناری مانند کلمه ای فرهنگی آسان به نظر می رسد. اما وقتی رسته و معنایی از آن حاصل می شود گاهی سنگینی و وزن و آهنگ پیدا می کند. ناری برخلاف دیگر شعرا کمتر از واژه های بیگانه استفاده کرده.

 

5- غزل ( لیریک ) : این گونه شعر از روی قواره و قیافه در بین ده الی بسیت بیت شعر دیده می شود. ناری شعر کوتاه را کمتر بکار برده.

 

6- پنج تایی.

 

7- تخمیس : ناری از این نوع شعر کمتر استفاده نموده. شعری از مصطفی بیگ کردی ( صاحب قران ) را به تخمیس درآورده.

 

8- ترجیع بند : دیوان ناری ترجیع بندی را تکراری بکار می برد. ممکن است بتوان بر آن ترجیع بند وطنی نام نهاد. از شش بند درست شده و هر بند عبارت است از پنج بیت شعر.

 

 

شعر ناری از نظر متن در شش قسمت تقسیم می شود :

 

1- نعت : ستایش پیامبر

 

2- وصف و دلدادگی

 

3- ستایش و تمجید : نمونه ی این نوع در اشعار ناری بسیار است. کسی که اجمالی این نوع شعر ناری را بخواند چنین تصور می کند که ناری دف و دایره به دست گرفته و با صدای بلند می خواهد شعر خود را به صورت ترانه درآورده مردم را با این حرکت خود به رقص و پایکوبی تشویق نموده تا به او خیرات بدهند و او را گدای دوره گرد بپندارند. در واقع منظور ناری از ستایش و تعریف و تمجید به شهادت شیخ محمود حفیه و شیخ رئوف فرزندش کمتر کسی مانند ناری پیدا شود که در میان مردم دستانش را برای دریافت خیرات و صدقات بگشاید و تمام سوغات و هدایا را رد نکرده باشد. تنها به این خاطر است که عشق و علاقه ناری به خاندان شیخ محمود بسیار وصف ناشدنی است و نیز عملکرد مبارزه ی آنان بر علیه حکومت دیکتاتوری مرکزی و تلاش برای گرفتن حقوق از دست رفته کردستان نامبرده را به چنین حرکتی تشویق نموده است.

 

4- ملی 

 

5- وطن پرستی : وطن پرستی یا روح کُرد پروری در نزد ناری در نتیجه ی دوستی و رفاقت با خاندان شیخ محمود حاصل گردیده. در واقع اگر تمجید و تعریف بیشتری از این خاندان شود باز هم کم است. زیرا صداقت آنان در رابطه با موضوع رهبریت ملت کُرد بیشتر از این ستایش و تمجیدها می طلبد. چون بهای گرانبهایی را در این راه به ملت خود تقدیم کرده اند.

 

6- شعر ( ئیروتیک ) : این نوع شعر به شیخ محمود و زندگی او مرتبط است که شعری برای وی و شعری دیگر برای بابا علی فرزند شیخ محمود سروده است. 

 

در اشعار ناری فصاحت و بلاغت موج می زند. رمز و نشانه ها را با شیوه ای هارمونیک به کار می گیرد و به تداوم شعر ئ نظم کلمات مقاومت و ایستادگی می بخشد و چهره ی تفهیم و متن پیام خود را از راه حرف و کلمه به شنونده می رساند و وی را مقاوم می کند تا اینکه بیینده با بینش خاص و صاحب رأی و اندیشه از پنجره ای باز رو به منظرگاهی گسترده بنشیند و چهره های روبرو را گزینش و نظاره کند.

 

 

شخصیت ناری 

 

ناری ضمیری روشن، دیدگاهی وسیع، سینه ای فراخ، طبعی نازک، قریحه ای سرشار و قلمی توانا دارد. ناری انسانی خود ساخته و عاشقی دلباخته است. سری پرشور، دلی پر نور، دیده ای بینا و دستی توانا دارد. سلامت و بلاغت و روانی قلم، همراه با معانی دوگانه ی مفاهیم از نظر ظاهر و باطن و واقعیت و کنایه، ضمن غناسازی نظم و نثر او از معنا و محتوا، دلیلی قاطع و مستند بر آزمودگی، جهان بینی، نکته سنجی، وسعت اندیشه و بلوغ فکری و علمی اوست. زیبا شناختی نثر ناری ساده و روان، خوانا و گویا، موزون و ظریف و پر از نکته های لطیف و مملوس است و نظم او نیز ساخته و پرداخته و استادانه می باشد. و این هماهنگی و شیوایی، نشانه ی استطاعت و تکامل علمی و حاصل تلاش و کوشش پیوسته ی وی در طی سالها مطالعه، طلبگی و کسب دانش است. قالب ظاهری شعر و غزلیات عارفانه ی ناری یادآور غزلیات سردسته ی رهروان دیار عشق و ادب " حافظ شیرازی " است و حتی غزلیات چندی نیز از آن خواجه ی شیرین سخن در اشعارش تضمین کرده و به این الفت و ارادت مُهر تأیید زده است. از سوی دیگر، شاعرانه برخورد کردن و محتوای پر از پند و اندرز بعضی از اشعار و بخصوص سجع و آهنگ نثر ناری، انسان را به یاد « سعدی » می اندازد. نوع زندگانی وی نیز از نظر چگونگی تحصیل علم، مسافرت، مهاجرت و سیر و سفر، بی شباهت به سعدی نیست. و تنها تفاوت آن دو در تاریخ زندگی و به ویژه در کیفیت مکانی آثارشان پس از دوران طلبگی و کسب تجربه بوده است.

 

سعدی آثار جاودان خود را در شهر گل و بلبل، شهر علم و ادب، شهر شیراز و نظامیه ی بغداد یکی از بزرگترین مراکز علمی آن روزگار خلق کرده و بدیهی است که از امکانات و تسهیلات بیشتری در کار خود برخوردار بوده است. در حالیکه سالهای سرنوشت ساز و حیاتی عُمر ناری در روستایی دور افتاده و فاقد هرگونه تسهیلات علمی سپری شده و جز با انگشت شمار اندیشمندان زمان خود، آنهم از طریق مکاتبه، هیچگونه تماس و مراوده ی فرهنگی و ادبی دیگری نداشته است. تردیدی نیست که چنین محرومیت و محدودیتی، هم از جهت تلاش در آفرینش آثار بیشتر و غنی تر و هم از نظر دیگر ابعاد روحی و علمی یک شاعر می تواند منجر به پیدایش کاستی های فراوان شود. مصداق این گفته در برخی آثار ناری بطور کنایی، اما به وضوح منعکس شده است. اشعار ناری سرشار از صنایع شعری اعم از لفظی و معنوی و به ویژه جناس، تضمین، اقتباس و تلمیح، ایهام و تشبیه، مجاز و استعاره اند. که در عین سادگی و روانی از استحکام و قدرت بسیاری برخوردارند. و از این نظر که محور اصلی بررسی کیفی صورتهای خیال و جنبه های زیباشناختی اشعار ناری است. به جهت اجتناب از اطناب سخن، ارایه ی دلایل و شواهد کافی را در زمینه ی صنعت شعر به ارباب فن واگذار می نماید. آثار ناری از فصاحت و بلاغت موج می زند و سنگین و رنگین و آهنگین است. خمیر مایه ی آثار ناری عرفان است. از اینرو اصطلاح عشق که کلید بسیاری از مفاهیم ادبیات عرفانی است، در دستان ملتهب و لرزان از عشق این روحانی مخلص و این هزار دستان گلستان سبز معنویت، همچون ابزاری آشنا وشناخته شده، در تکاپوی قفل در میخانه تا میکده و گنج خانه ی پیمانه تا خم و خلوتخانه ی مست تا رِند و بزم خانه ی می تا می الست و نهانخانه ی ساقیان میِ حق به گردش و پویش درمی آید و هر دم در سرمنزل و مقصدی برتر، درِ دیگری می گشاید. این است که ناری چون عاشقی مفتون و سرگشته و هم چون سالکی خستگی ناپذیر و رهروی از خود گذشته، پیوسته در طلب معشوق است و جز او نمی جوید و تا عاشقی مثلناری نباشد چگونه صفات معشوق بروز می کند. و چگونه معشوق، محبوب، یار، پیر، مرشد، ولی، نبی و در نهایت خدا چنین تعبیر و تفسیر می شود و با قلم جان بر لوح ضمیر تصویر می گردد، تا در پرده ای دیگر و موسمی دیگر در فصل حق الیقین، همچون پرده ای هزار رنگ در قابی مزّین به گلهای گلزار وصل قرار گیرد و به رویت چشم جان شیقتگان کوی رویش برسد. گیرایی مفاهیم، شیوایی تألیف و ترکیب کلمات و عبارات، قدرت انتقال پیام، استفاده از استعارات، تشبیهات و کنایات بکر و در عین حال سهل الهضم، تسلط و مهارت در ارایه و پرداخت موضوع، حُسن مطلع و حسن مقطع، به همراه احساس و بینش پیراسته ی این روحانی پیر، که در دنیای تخیلاتش جز اخلاص و صفا، دقت و شفافیت و صورت معنویت نمی گنجد، همگی دست به هم داده و اشعار نغز و پر مغزی پدید آورده اند، که چون از دل برآمده اند لاجرم بردل می نشیند و وجود این همه امتیاز، حکایت از حضور زیبایی در آثار ناری می کند. چه، زیبایی احساسی است که از صور خاصی به ما منتقل می شود و هنر، نقل، احساس، سرچشمه ی احساسات زیبای انسانی و وسیله ی بیان، انتقال و انعکاس و ثبت صورتهای خیال است و شعر اگر آیین زندگی و پاسخ به نیازهای زیستی و معنوی انسان است و اگر در نظر ارسطو هنر نمایش تصفیه کردن عواطف و به بیان ساده تر، کار هنر بیان احساس و ایجاد تفاهم است و نیز اگر به عقیده ی افلاطون، هنرمند ی که دیده ی خود را به جمال لایزال ابدی دوخته باشد، هرگز اثری عاری از زیبایی به وجود نمی آورد. چگونه می توان بی تفاوت از کنار پیکره ی لطیف عواطف و احساسات، صورتهای خیالات مشهود در لابلای هر مصرع و بیت ناری گذر کرد و رخساره ی زیبای زیبایی را در آن مشاهده و لمس نمود؟ چگونه می توان گلبانگ احساس عشق آلوده یاین بلبل بی قرار و آشفته را ندای لبیک نگفت؟

 

تشبیهات و استعارات به کار رفته در شعر ناری عمیق، اصیل و درخور توجه و تحسین اند. معانی کفایی نهفته در بطن آنها بر بُعد زیبایی شناختی آثار و نیز زیبایی احساس او می افزاید. مفاهیم نمادین و مضامین سمبولیک بی شمار دیگری در همه جای آثار ناری به چشم می خورد. هم از نظر کیفیت ظاهری و بصری، هم به جهت وزن و آهنگ صوت و هم به سبب اصالت محتوای مضمون، شعر او را مزّین از عنصر زیبایی می کند و به خواننده و شنونده این امکان را می دهد که به ویژه به دلیل دریافت احساسات تجربه شده ی شاعر و وجدان مطلب، تا سرانجام کار و سرچشمه مقصود با وی ملازم شود و او را همراهی نماید. و همه این ویژگیها وجه تمایز و مشخصه ی یک اثر هنری حقیقی و موفق و نشانه ی وجود زیبایی در آن است. زیرا رسالت هنر ایجاد زمینهی همدلی و ارتباط با مخاطب و انتقال صورتهای خیال نقش بسته در ذهن هنرمند، به اوست و هنری که بتواند چنین نقشی را به خوبی ایفا کند. هنری حقیقی، ارزشی و مردمی می باشد و بر آن روح زمان و مکان حاکم است. و گزافه نخواهد بود اگر بگوییم ناری شاعر هنرمند و هنرمند شاعری بود که به رغم همه ی کاستی ها و محرومیت ها، همه ی عمر خود را وقف شناخت و آفرینش زیبایی کرد و از خارستان زشت زمان، جز غنچه ندید و بجز گل نچید و از درون تفته و سوخته اش، جز صورت جمیل سر بیرون نکشید و گوش کودک هستی از او جز نوای شادی نشنید و چشم تیزبین روزگار، از سیرت صورتهای او بجز زیبایی و جز حقیقت ندید. و باز بی دلیل نیست که هربار با شنیدن نام مریوان و کاکه حه مه ی « ناری »، ناخودآگاه مرغ عشق شوریده ای در اذهان مجسم می شود، که در پهن دشت گسترده ی کناره ی زریوار، در کنار هر گلی غزلی تازه سر می دهد و بر لبهای هر غنچه ای نهالی از خنده می کارد. 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
پایان نامه ، پروپوزال و مقالات دانش آموزی و دانشجویی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از سایت؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1787
  • کل نظرات : 85
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 396
  • آی پی امروز : 315
  • آی پی دیروز : 347
  • بازدید امروز : 832
  • باردید دیروز : 886
  • گوگل امروز : 75
  • گوگل دیروز : 84
  • بازدید هفته : 6,009
  • بازدید ماه : 23,193
  • بازدید سال : 247,993
  • بازدید کلی : 2,790,712