امر به معروف و نهی از منکر
حدیث (1) امام على علیه السلام :
و َما أعمالُ البِرِّ كُلُّها وَ الجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ عِندَ الامرِ بِالمَعرُوفِ و َالنَّهىِ عَنِ المُنكَرِ إِلاّ كَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛
همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون قطره اى است در درياى عميق.
حدیث (2) امام على عليه السلام :
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَكِنْ يُضَاعِفَانِ الثَّوَابَ وَ يُعْظِمَانِ الْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر
امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مى كنند و نه از روزى كم مى نمايند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانه اى است نزد حاكمى ستمگر.
حدیث (3) رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:
إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُوا خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ.
هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيكانشان دعا كنند امّا دعايشان مستجاب نشود .
حدیث (4) رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
لا يَأمُرُ بِالمَعروفِ و َلا يَنهى عَنِ المُنكَرِ إلاّ مَن كانَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفيقٌ بِما يَأمُرُ بِهِ رَفيقٌ فيما يَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فيما يَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فيما يَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما يَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما يَنهى عَنهُ؛
امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود ميانه روى نمايد و به آنچه امر و نهى مى كند، دانا باشد .
حدیث (5) امام على علیه السلام :
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَ أَمِنَ كَيدَهُ؛
هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند.
امر به معروف و نهي از منكر، مراتب و شيوه هاي آن
انشا
با توجه به فلسفه خلقت انسان كه طبق بيان قرآن كريم عبوديت و بندگي است و از طرفي وجه تمايز انسان با ساير موجودات به ناطق و عاقل بودن انسان و حركت او به سوي كمال مي باشد، اهميت و جايگاه اين دو فريضه الهي، يعني امر به معروف و نهي از منكر بيشتر تبيين و روشن مي گردد. از آنجاييكه انسان غافل است و به دليل عارض شدن نسيان بسياري از مواردي كه مفيد براي اوست فراموش ميكند بنابراين امر به معروف و نهي از منكر جزء ضرورياتي است كه در جهت نيل به كمال براي هر انساني ضرورت پيدا مي كند. به اين جهت است كه حضرت امام محمد باقر(ع) مي فرمايد: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضه عظيم بها تقام الفرائض ...» (1) يعني امر به معروف و نهي از منكر واجب عظيم و بزرگي است كه پابرجايي ساير واجبات به آن بستگي دارد. از تعبير "بها تقام الفرائض" چنين استفاده مي شود كه امر به معروف و نهي از منكر از لوازم حكومت اسلامي به شمار مي رود.
الف- امر به معروف و نهي از منكر در قرآن كريم
به طور كلي مي توان گفت كه ريشه و كليات احكام شرعي را بايد در قرآن كريم و شرح و تفصيل و شاخه هاي آن را در سنت جست. قرآن كريم در آيه هاي فراواني به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اشاره كرده است كه در اين جا به برخي از اين آيات مي پردازيم:
1. "يؤمنون بالله و اليوم الآخر و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين"(2)
به خدا و روز واپسين ايمان مي آورند؛ امر به معروف و نهي از منكر مي كنند؛ و در انجام كارهاي نيك، پيشي مي گيرند؛ و آنها از صالحانند. (3) 2. "ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون"(4) بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي، و امر به معروف و نهي از منكر كنند. و آنها همان رستگارانند.(5) 3. "كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله".(6) شما بهترين امتي بوديد كه به سود انسانها آفريده شده اند،؛ چه اينكه امر به معروف و نهي از منكر ميكنيد و به خدا ايمان داريد. (7)
4. "ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي و ينهي عن الفحشاء و المنكر..." (8)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مي دهد؛ و از فحشا و منكر و ستم، نهي ميكند..(9)
از مجموع آيات فوق چنين بر مي آيد كه امر به معروف و نهي از منكر داراي اهميت بسيار زيادي از منظر قرآن كريم مي باشد و همه آحاد جامعه اعم از دولتمردان و عموم مردم را شامل مي شود و به طور كلي از آيات فوق نكات زير را مي توان استنتاج نمود:
1-وجوب امر به معروف و نهي از منكر از بديهيات است و كسي از مسلمانان در آن شك نكرده است.
2- وجوب اين دو فريضه در همه اديان الهي بوده و امتهاي گذشته نيز بدان مكلف بوده اند.
3-امر به معروف و نهي از منكر از شئون پيامبري است.
4- ترك امر به معروف و نهي از منكر علت نابودي جوامع گذشته بوده است.
5- امر به معروف و نهي از منكر از حقوق متقابل مسلمانان است و افراد جامعه اسلامي در برابر آن مسئولند.
6- زنان نيز مكلف به امر به معروف و نهي از منكر هستند.
7- امر به معروف و نهي از منكر نيازمند كسب قدرت است.
ب- سير امر به معروف و نهي از منكر از منظر قرآن
داستانی زیبا در مورد امر به معروف ونهی از منکر
یک کشاورز در مزرعه اش تخم می کاشت،همینطور که تخم ها را به اطراف می پاشید؛بعضی در گذرگاه کشتزار می افتادند و پرنده ها می آمدند و آنها را می خوردند،بعضی نیز روی خاکی افتاد که زیرش سنگ بود، که تخم ها روی آن خاک کم، خیلی زود سبز می شدند،ولی وقتی خورشید سوزان روی آنها می تابید همه می سوختند و از بین می رفتند،زیرا ریشه عمیقی نداشتند.بعضی از تخم ها لابه لای خارها افتاده و خارها و تخم ها با هم رشد می کردند و ساقه های جوان گیاه زیر فشار خارها خفه می شدند،ولی مقداری از این تخم ها روی خاک خوب افتاده و از هر تخم ،سی، شصت و حتی صد تخم دیگر بدست می آمد.در این موقع شاگردانش پیش عیسی علیه السلام آمدند و پرسیدند،چرا همیشه حکایت هایی تعریف می کنید که فهمیدنش سخت است؟بعد به آنها گفت:گذرگاه کشتزار که تخم ها روی آن افتاده،دل سخت ِ کسی را نشان می دهد، که گرچه مژده ی سلطنت خداوند را می شنود ولی آن را نمی فهمد، بعد شیطان سر می رسد و تخم ها را از قلب او می دزدد.خاکی که زیرش سنگ بود، دل کسی را نشان می دهد که تا پیغام خدا را می شنود فوری با خوشحالی آن را قبول می کند،ولی چون آن را سرسری می گیرد،این پیغام در دل او ریشه ای نمی دواند و تا آزار و اذیتی بخاطر ایمانش می بیند شور و حرارتش را از دست می دهد و از ایمان بر می گردد.زمینی که از خارها پوشیده شده بود حالت کسی را نشان می دهد که پیغام خدا را می شنود ولی نگرانی های زندگی و عشق به پول، کلام خدا را در او خفه می کنند و او خدمت موثری برای خدا نمی کند.و اما زمین خوب دل ِ کسی را نشان می دهد که به پیغام خدا گوش می دهد و آن را می فهمد و این پیغام را به دیگران نیز می رساند،و سی، شصت و حتی صد نفر به آن ایمان می آورند.
نتیجه گیری:
ملاحظه می فرمائید که از راه مثل و حکایت، چگونه مردم را از «آنچه درست نیست» بر حذر می دارد، و روشن می کند که این ایمان قوی و ریشه دار است که کار ساز است و انسانی که چنین ایمانی دارد می تواند با دعوت و تبلیغ خود، با امر به معروف و نهی از منکر خود، دیگران را نیز به سَمت ایمان واقعه ای هدایت و راهنمایی کند.
شعر
اين عمل بود سرّ كار حسيندر جهان عز وافتخار حسين
با صراحت نمود او اعلامكه چه راهي نكوست در اسلام
هر كسي مدّعي اسلام استكارهايش بدون ابهام است
پيرو مكتب رسول خداستبيگمان گوشة دلش اين جاست
معتقد بود آن كه در اين راهبهر يك مشت امّت گمراه
نيست از اين فريضهاي برترامر به معروف ونهي از منكر
ليكن از خويشتن نمود آغازبا عمل كرد اين سخن را ساز
سر نيفكند او به پاي يزيدگام ننهاد در سراي يزيد
راه گفتار بر يزيد نداددست بيعت بدان پليد نداد
از براي دو روزة دنيامتوسل نشد به ريب وريا
بود همواره پيرو يزدانپيرو دين وتابع قرآن
بهر دنيا كه او نكرد قيامتا رود از براي كسب مقام
يك رسالت به شانة خود داشتكه به فرمان ايزدي برداشت
لطیفه و طنز شيوه اي ديگر در امر به معروف و نهي از منكر
(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)
يكي از ديگر از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , بيان در غالب طنز است
داستان1:
داستان معروفى هست كه بهلول كه مرد عاقلى بود ولى خودش را به ديوانگى زده بود و به همان عالم ديوانگى سر به سر بزرگان و اكابر مىگذاشت و شوخى شوخى حقايق را به آنها مىگفت (مىگويند قوم و خويش و پسرعموى هارون هم بود) مىرفت و به هارون به همان عالم ديوانگىاش حرفهايى را كه هيچ عاقلى جرأت نمىكرد بگويد مىزد. يك وقتى از جايى مىگذشت، ديد كه دارند مسجدى مىسازند. رفت به آن بانيان مسجد گفت كه چكار مىكنيد؟ گفتند: مسجد مىسازيم.
گفت: مسجد براى چه مىسازيد؟ گفتند: مسجد را براى خدا مىسازيم. محرمانه رفت دستور داد تابلويى را روى سنگى درست كردند به نام مسجد بهلول. همين كه اين سنگ را درست كردند يك شب نصف شب- كه كسى نفهميد- رفت آن را در سردر مسجد زد، يك تابلوى خيلى بزرگى: مسجد بهلول. فردا صبح مردم آمدند نگاه كردند ديدند در سردر اين مسجد تازهساز نوشته مسجد بهلول. خود صاحب كارها آمدند و ديدند. ناراحت و عصبانى شدند، زدند تابلو را كندند و ريختند دور.
بهلول را گير آوردند، كتكش زدند و گفتند: اين چه كارى بود كه كردى؟ چرا نوشتى مسجد بهلول؟ گفت: چه عيبى داشت؟ گفتند: اين همه پول ما خرج كرديم كه مسجد به نام تو باشد؟! گفت: براى كى خرج كرديد؟ براى خدا خرج كرديد يا براى مردم؟
اگر براى خدا خرج كرديد كه خدا اشتباه نمىكند. اگر من نوشتم «مسجد بهلول» آيا خدا در حسنات من مىنويسد؟ خدا در حسنات شما مىنويسد. و اما اگر براى مردم كرديد پس چرا مىگوييد كه ما براى خدا كرديم. پس بر خودتان مطلب را مشتبه نكنيد.
داستان 2
روزی بهلول به کاخ هارون الرشید قدم گذاشت . هارون در قصر نبود و فقط نگهبانان از کاخ محافظت و مراقبت می کردند
بهلول در قصر قدم زد و به تخت پادشاهی هارون الرشید رسید . تخت خالی بود و بهلول به سمت تخت حرکت کرد و روی آن نشست .نگهبان ها عصبی شدند و همانطور که خشمگین شده بودند به سمت بهلول حمله بردند و او را با کتک از تخت بیرون کشیدند
ساعتی بعد هارون الرشید به کاخ خویش برگشت و بهلول را گریان مشاهده کرد ..نگهبانان را صدا زد و سبب و علت گریه های بهلول را پرسید .
نگهبانان کل قضیه را برای هارون الرشید تعریف کردند .
هارون به قصد دلجویی نزد بهلول رفت و گفت : گریه نکن من نگهبانان را ادب خواهم کرد .
بهلول به هارون نگاهی کرد . گفت من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو گریه می کنم زيرا من برای لحظه ای روی تخت تو نشستم و این همه کتک خوردم تو که تمام عمر بر این تخت نشسته ای چه كتكي خواهي خورد ؟!؟
بسيار واضح است كه در هر دو داستان بهلول با بيان طنز امر به معروف و نهي از منكر كرد.