اگر من مدیر مدرسه بودم ...
با بچه ها بیشتر صمیمی می شدم و آن ها را تشویق به درس خواندن می کردم.
مدرسه ای پر از مهر و محبت می ساختم و سعی می کردم بین بچه ها فرق نگذارم.
سعی می کردم که دانش آموزان ضعیف را تنبیه نکنم و با صحبت کردن با آن ها به آن ها بگویم که درس خواندن به نفع خودشان است.
سعی می کردم مانند آقای خدایاری یک مدرسه ی الکترونیک بسازم تا این مدرسه در سطح منطقه اول شود و یک افتخار برای روستا باشم.
کسانی را که درسشان خوب است با کسانی که ضعیف هستند از نظر انجام کارهای دیگر، یکسان می دانستم.
حضور و غیاب دانش آموزان را کنترل می کردم و به دانش آموزی که احتیاج به مرخصی داشت، اجازه می دادم.
دور تا دور حیاط مدرسه درخت می کاشتم.
یا به دانش آموزان پیشنهاد تدریس الکترونیکی توسط دبیران را نمی دادم و یا عمل می کردم و از وضعیت دبیران و دانش آموزان مطلع می شدم.
سعی می کردم مدرسه را به خوبی اداره کنم تا همه ی بچه ها از من راضی باشند.
سعی می کردم که کلاس دختر ها و پسرها را از هم جدا کنم. شیفت مدرسه را طوری تنظیم کنم که دخترها صبح و پسرها بعد از ظهر به مدرسه بیایند.
طبق یک برنامه ریزی دقیق کارها را انجام می دادم تا به تمام کارها به موقع رسیدگی شود.
برای مدرسه درخواست رایانه می دادم تا بچه ها بتوانند کار با رایانه را نیز در مدرسه فرا بگیرند و بتوانند وبلاگ مدرسه را مشاهده کنند.