اشتغال زنان
مقدمه
در شماره های گذشته گفتیم:
سنت های اجتماعی و دینی، زنان را به حفظ ارکان خانواده دعوت می کند، اما هنجارهای دنیای متجدد، آنان را به حضور فعال در مراکز اشتغال فرا می خواند.
اما در تعارض این دو، اولویت با حفظ کدام یک می باشد؟
مدعای اصلی مقاله، اولویت حضور جدی زنان در اداره امور داخلی خانواده است و اشتغال، به ویژه در خارج از خانه، مرتبه ثانویه را داراست.
دلایل ما در این استنتاج، عبارتند از:
1ـ تحلیل ساختاری خانواده و توجه به تفاوت نقش ها
خانواده، مجموعه نامرئی انتظارات عملکردی است که شیوه های مراوده یا میان کنش های اعضای خانواده را سامان می دهد. مراودات، الگوهایی به وجود می آورند، مبنی بر این که چطور، چه وقت و با چه کسی رابطه بر قرار می شود و همین الگوها زیر بنای سیستم را نیز تشکیل می دهند.
انجام وظیفه در خانواده، نیازمند این است که تخصیص نقش متناسبی وجود داشته باشد و اعضای خانواده فعالیت های خواسته شده را بر اساس تخصیص نقش انجام دهند.
2ـ تفاوت های تکوینی زن و مرد
با توجه به تفاوت های زیستی، تفاوت های روانی، رفتاری و اقتصادی، آمادگی بیشتر مردان برای انجام کارهای سنگین، عملیات برجسته و حادثه آفرینی تردیدناپذیر است.
3ـ تفاوت های تشریعی
ادیان الهی نیز در قالب احکام و تکالیف، بین زنان و مردان تفاوت هایی قائل شده اند. این تفاوت ها، به ویژه در ادیان زرتشت، یهود و اسلام قابل مشاهده است.
4ـ اداره مالی خانواده
از دیدگاه تعالیم اسلام و بنابر آیه شریفه 34 سوره نساء، اداره مالی خانواده، به طور کلی، به عهده مرد می باشد.
5. اداره تربیتی و عاطفی خانواده
بر اساس یافته های روان شناسی، خلأ عاطفی به ویژه در سال های اولیه کودکی، خسارتی جبران ناپذیر بر شخصیت و رشد کودک خواهد داشت.53 فروید54 با تعبیر «موضوع عشق و عشق به موضوع»، اریکسون55 با تعبیر «اعتماد در برابر عدم اعتماد و استقلال عمل در برابر شرم و تردید» (تا حدود سه سالگی)، بالبی56 با ارائه «الگوی دلبستگی» (کنش حمایتی و ایمنی تأمین شده توسط مادر، یا جانشین وی و کنش اجتماعی شدن)، و والن57 با تأکید بر «مرحله هیجان پذیری در شش ماهه اول»، هر یک به نوعی بر روابط عاطفی مادر، با کودک در این دوره تأکید می کنند.
سپردن کودک به مراکز نگه داری و مهد کودک، به ویژه در سال های اول زندگی و به مدت طولانی، وی را با «محرومیت مؤسسه ای»، «عدم توانایی در ارتباطات عاطفی پایدار»، و «عدم ثبات شخصیت» مواجه می سازد.58 مطابق نظر «اشپیتز»59 جدایی های تا حدود هجده ماهگی، ممکن است کودک را تا مرز «افسردگی اتکایی»، با نشانه های بی اشتهایی روانی و اختلال هایی در رفتار غذایی، توقف رشد و تأخیر در تحول روانی ـ حرکتی پیش ببرد.60 مطالعات روان پزشکان نیز نشان می دهد: اختلالات عاطفی کودکان، مانند کندی در سخن گفتن، کاهش بهره هوشی، کاهش جنب و جوش، کم عمقی واکنش عاطفی، اختلال حواس، ضعف استعداد تفکر انتزاعی و...، می تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به حساب آید.61
در آموزه های اسلام نیز ملاحظه می کنیم که مادر تا دو سال در مورد پسر و تا هفت سال در مورد دختر، نسبت به پدر در حضانت (نگهداری و تربیت اولاد) اولویت و تقدم دارد.62
در نتیجه، حضور هر چه بیشتر مادر در کنار فرزندان، به ویژه در سال های آغازین، نیاز عاطفی آنان را برای رشد به هنجار شخصیت و عواطفشان فراهم می سازد و نبود مادر در کنار کودک، به سبب اشتغال، می تواند زمینه های اختلال را فراهم .سازد. به عبارت دیگر، با وجود نیاز عاطفی فرزندان، از مجموعه پدر و مادر، بدون تردید مادر بهتر و مناسب تر می تواند این نیاز را تأمین کند، البته در صورتی که ارتباط عاطفی لازم برقرار شود. تحقیقات کلارک ـ استوارت63 نشان می دهد که مادران شاغل و مادران خانه داری که همواره در فکر کار منزل هستند و کمتر به فرزندان توجه می کنند، هر دو تأثیر نامطلوبی بر روند رشد کودک بر جای می گذارند.64
در سال های بعد زندگی فرزندان، گر چه نیاز عاطفی در حد سال های اولیه نیست، اما در صورتی که اشتغال و نبود مادر، فضای عاطفی ـ تربیتی خانواده را دچار اختلال سازد، همان ضرورت به قوت خود باقی است.
افزون بر این، بی تردید در شرایط متساوی، مردان و فرزندانی می توانند در صحنه های اجتماع و به حرکت درآوردن اهرم های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارای موفقیت بیشتری باشند که از پشتوانه روحی و روانی بالاتری برخوردار باشند، و بخش عمده ای از این توان روحی و روانی در خانه تأمین می شود. رعایت نظم و نظافت خانه، رسیدگی به امور تغذیه و بهداشت خانواده، تربیت فرزندان، دلگرمی و حمایت عاطفی از افراد خانواده و... همه این ها به طور طبیعی با وجود اشتغال زنان در تعارض و غیر قابل جمع است (اگر از موارد استثنایی صرف نظر کنیم)، یا حداقل در حد قابل توجهی تنزل می یابند. البته این دیدگاه، منافاتی با همراهی وهمیاری مردان در کارهای خانه ندارد، بلکه از دیدگاه اسلام، مورد ترغیب نیز قرار گرفته است.65
اشتغال زنان
پیامدهای اشتغال زنان
در این بخش، می توانیم مسأله را از زاویه دیگری بررسی کنیم و پیامدهای مثبت و منفی اشتغال زنان را در خارج از خانه ملاحظه نماییم. اموری از قبیل مشارکت در امور اقتصادی جامعه، احساس استقلال اقتصادی، رشد اجتماعی و جلوگیری از برخی بیماری های روانی ـ عاطفی مانند افسردگی را با دید خوش بینانه، می توانیم از پیامدهای مثبت اشتغال زنان بر شماریم. در مقابل، علاوه بر اختلال در مسائل تربیتی و عاطفی خانواده ـ که بحث شدـ بر نکات زیر می توانیم تأکید کنیم:
1. تحمیلی طاقت فرسا بر زنان: به نظر می رسد، پذیرش اشتغال برای زنان، به معنای زیرِ بار مسؤولیتی مضاعف رفتن و قبول نقش های متعدد و احیاناً متعارض در زندگی است؛ زیرا زنان بنابر تعهد عاطفی و اخلاقی خودشان، هیچ گاه از زیر بار مسؤولیت های همسری و مادری شانه خالی نمی کنند، لذا اشتغال برای آنان تحمیلی (ناخودآگاه) و فوق طاقت است و می تواند اضطراب، فشار روانی و... را به دنبال داشته باشد. برخی از جامعه شناسان تصریح می کنند که اشتغال مادران در خارج از منزل، بر مسؤولیت آنان به طور ناعادلانه افزوده است.. اذیت و آزار جنسی زنان در محیط کار: «در محیط کار... آزار جنسی بسیار معمول است. آزار جنسی در محل کار می تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواسته های جنسی تعریف شود. اگر چه مردان ممکن است شکل های ملایم تر آزار جنسی را بی زیان بپندارند، زنان اغلب آن ها را اهانت آمیز تلقی می کنند. از زنان انتظار می رود صحبت های جنسی، اشارات یا نزدیکی جویی های فیزیکی ناخواسته را تحمل کنند و اهمیت ندهند... بر پایه گزارش های شخصی، برآورد گردیده است که در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دوره زندگی شغلی خود، به مدتی طولانی، دچار آزار جنسی می گردند...».
3. سست شدن کانون خانواده: رابطه اشتغال زنان و طلاق از مباحثی است که باید بیشتر مورد دقت قرار گیرد. در بررسی عوامل زمینه ساز جدایی و گسیختن خانواده، به سستی و سردی روابط عاطفی از مدت ها قبل از طلاق برمی خوریم. در کالبد شکافی، سستی تدریجی عواطف میان زن و شوهر، یکی از عوامل مهم ارضای عاطفی در روابط با دیگران است. التذاذهای بصری و سمعی در فضای ارتباطی با همکاران که به نوعی روابط صمیمی توأم با احترام است و انتظار و تکلیفی هم در بین نیست، به صورت ناخودآگاه، مقدار قابل توجهی از نیاز عاطفی به همسر را کاهش می دهد. افزون بر این، خستگی سرِکار و پیامدهای ناشی از آن (مانند عدم رسیدگی کافی به خود در منزل) مزید بر علّت شده و به صورت تدریجی، خانه ای را که محل آرامش و تأمین نیازهای متقابل زن و شوهر است، مبدّل به استراحتگاه دو کارمند می نماید که ساعت هایی را صرفاً برای آماده شدن برای کار فردا در زیر یک سقف و چه بسا در دو اطاق جداگانه می گذرانند. این مسأله بالاخره جدایی روانی، طلاق و جدایی فیزیکی را به دنبال دارد (البته این بحث نیازمند تحقیقات میدانی بیشتر است).
4. اشتغال زنان و مسأله بیکاری: یکی از معضلات جوامع مختلف و به ویژه کشور ما، بیکاری است. بدیهی است که زنان با اشتغال در جامعه، به طور طبیعی، بسیاری از فرصت های شغلی و بخش قابل توجهی از مشاغل را به خود اختصاص می دهند.
البته در صورتی که لزوم اشتغال زنان ثابت می شد، استفاده از فرصت های شغلی از حقوق مسلم آنان بود. اما با توجه به مقدمات گذشته و حلقه های استدلال که شرایط تکوینی و تشریعی، هست ها و بایدها، تکالیف و حقوق زنان و مردان یکسان نیست. چه بسا کلان نگری به این مسأله ما را به این نکته متوجه می سازد که توسعه اشتغال زنان می تواند به نوعی تجاوز به حقوق خانواده هایی باشد که بیکاری مردان آنان، از پیامدهای اشتغالِ فرصت های شغلی توسط زنان است.بنابراین، با توجه به پیامدهای منفی اشتغال زنان، عدم اولویت آن نیز ثابت می گردد.
در یک جمع بندی می توانیم بگوییم، با توجه به تحلیل ساختاری خانواده که هر یک از زن و شوهر دارای نقش های متمایز و مکمل هستند و با ملاحظه تفاوت های تکوینی که سوگیری طبیعی پذیرش نقش ها را فراهم می کند و با توجه به تفاوت های تشریعی که هنجارهای زیر بنایی قوانین و الگوهای مراوده ای در خانواده را مشخص می کند، و نیز با در نظر گرفتن تخصیص اداره مالی خانواده به عهده مرد از دیدگاه اسلام و اولویت اداره تربیتی ـ عاطفی خانواده برای زن، هم چنین با لحاظ پیامدهای اشتغال بانوان، در مجموع به عنوان اصل اوّلی، اولویت حضور زنان در اداره امور داخلی خانواده ثابت می گردد، و اشتغال به طور کلی و به ویژه در خارج از خانه، به عنوان نقش ثانوی و پس از فراغت از ایفای مسؤولیت اولیه، برای زنان قابل توصیه است.در این جا، حدیث نبوی شریفی را متذکر می شویم که از جهات متعددی قابل تأمل است و علامه طباطبائی نیز با عنایت خاصی آن را در «المیزان» ذکر کرده اندبیهقی نقل می کند که اسماء بنت یزید انصاری نزد پیامبر آمد، در حالی که پیامبر همراه اصحابش بود و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! من فرستاده زنان به سوی شما هستم، و می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم سؤال مرا نمی شنود، مگر این که نظرش مانند من است. همانا خداوند تو را به حق به سوی مردان و زنان برانگیخت، و ما به تو و خدایت که تو را فرستاد، ایمان آوردیم. ما زنان، در زندگی محدود هستیم و پایه های خانه هایتان، برآورنده شهوت هایتان و مادر فرزندانتان هستیم. و شما مردان به وسیله نماز جمعه و جماعت و عیادت مریض و تشییع جنازه و حج های مکرر و بالاتر از همه، جهاد در راه خدا، بر ما فضیلت داده شده اید. و همانا هر مردی، از شما مردان، برای حج یا عمره یا مرزبانی خارج می شود، ما زنان از اموالتان نگهداری می کنیم و لباس هایتان را تهیه کرده و فرزندانتان را تربیت می کنیم. حال ای رسول خدا! آیا ما در اجر با شما شریک نیستیم؟
سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) رویش را به طرف اصحاب نمود و فرمود: آیا هرگز گفتاری بهتر از سؤال این زن در مورد امر دینش شنیده اید؟ عرض کردند: یا رسول الله! ما گمان نمی کردیم که زنی بتواند این گونه سخن براند!
پیامبر به آن زن رو نموده و فرمود: ای زن! برو و به زنان اعلام کن که خوب شوهرداری کردن یکی از شما نسبت به همسرش و طلب رضایتش و پیروی کردن از نظراتش، با همه آن فضایل معادل است. سپس زن در حالی که لااله الا الله و الله اکبر می گفت، و بشارت می داد، رفت. 70
در این روایت، اولاً پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) حضور اجتماعی زن را (آن هم به نمایندگی از زنان دیگر) نه تنها فقط تأیید می کنند، بلکه وی را به سبب سخنان نیکویش ترغیب و تشویق می نمایند و این مطلب، همان نکته ای است که در اصل دوم از اصول موضوعه (در ابتدای این نوشته) متذکر شدیم. در این جا باز تصریح می کنیم، حضور اجتماعی زنان هنگامی که با رعایت شرایط عفّت عمومی و مرزهای مورد نظر اسلام باشد، منعی ندارد، ولی بحث ما در مورد اشتغال زنان بود. ثانیاً در مورد اشتغالات اجتماعی و اداری وظایف دینی که در آموزه های اسلام اختصاص به مردان دارد مانند جهاد و نماز جمعه و جماعات و... پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معادل همان ثواب و رشد معنوی را برای زنان در خانه داری و اداره تربیتی، عاطفی خانواده (به تعبیر ما) می دانند و تصریح می کنند، و طُرفه این که زن مسلمان مؤمن (یعنی اسماء) از این تقسیم وظایف، خوشحال و سرمست می شود و با رضایت تمام بر می گردد.
بنابراین، آن چه در نظام ارزش گذاری اسلام اهمیت دارد، انجام وظیفه است، به نوعی که موجب رشد و تقرّب معنوی انسان بشود و صورت های ظاهری عمل و این که در داخل خانه یا خارج خانه باشد، جنبه فرعی و ثانوی دارد.
این مطلب را هم متذکر می شویم که مطابق معیار این مقال، اشتغال زنانِ بدون همسر مورد بحث ما نیست. اشتغال زنان پس از فراغت از وظیفه اصلی و اولیه نیز در صورتی که برای کسانی مقدور باشد، مورد اشکال نیست. هم چنین حضور زنان در مراکز اشتغال به جهت ضرورت شغل (مثل مشاغل اختصاصی بانوان) یا به جهت ضرورت های اقتصادی (در صورتی که به حد ضرورت برسد) نیز از امور اجتناب ناپذیر است که البته دولت و نهادهای اجتماعی، به ویژه نهادهای مربوط به بانوان، باید با برنامه ریزی صحیح، موارد ضرورت را به حداقل برسانند و در این مورد حداقل نیز با مساعدت های ویژه، ساعات عدم حضور زنان در محیط خانواده را تقلیل دهند.