داستان وفات و بیماری فاطمه رضی الله عنها
یکی از نشانههای وجود رابطهی محکم و استوار بین ابوبکر و سیده فاطمه این است که در مدّت بیماری ایشان، اسماء بنت عمیس همسر ابوبکراز او پرستاری میکرد و تا آخرین نفسهای عمر پر برکت فاطمه بالای سرش بود،
در غسل و تجهیز وی مشارکت داشته است و علی نیز از سیّده فاطمه پرستاری میکرد و اسماء زن ابوبکر با او همکاری داشت، سیّده فاطمه در مورد چگونگی کفن و دفن و تشییع جنازهاش به اسماء زن ابوبکر سفارشهایی نمود و اسماء نیز به سفارشهایش عمل کرد.
فاطمه به اسماء گفته بود: من ناپسند میدانم که روی جنازهام نیز همانند مردان پارچهای بیاندازند که اعضاء و اندام مشخص میشود! اسماء گفت: ای دختر رسول خدا آیا چیزی نشان بدهم که در سرزمین حبشه دیدهام؟ سپس تعدادی از چوبهای تر خرما را درخواست کرد و آنها را به هم بافت، سپس پارچه روی آن انداخت، فاطمه که این را دید گفت: چقدر زیبا و خوب است؟! اینگونه مشخص میشود که این جنازه زن است، نه مرد! الاستیعاب: ۴/۳۷۸،
ابن عبدالبر روایت میکند که: فاطمه رضی الله عنها اولین زنی بود که در اسلام جنازهاش را پوشاندند و بعد از او جنازهی زینب دختر جحش را پوشاندند.
بر خلاف آنچه گمان میکنند، همواره ابوبکر با علی رابطه داشت و احوال دختر رسول خدا ص را میپرسید و در هنگام بیماری فاطمه، علی نمازهای پنجگانه را در مسجد میخواند، بعد از نماز ابوبکر و عمر از او دربارهی احوال دختر رسول الله ص سؤال میکردند، از طرفی همسرش اسماء بنت عمیس جویای احوال دختر رسول الله ص بود، چون پرستاری و اشراف بر بیماری و احوالش را به عهده داشت، در آن روزی که فاطمه وفات یافت، گریههای مردان و زنان، مدینه را تکان داد و مردم همانند روز وفات رسول الله ص به وحشت افتاده بودند، ابوبکر و عمر نخستین کسانی بودند که به خانهی علی آمدند و به ایشان تسلیّت گفتند و گفتند: ای ابوالحسن پیش از آمدن ما بر جنازهی دختر رسول الله ص نماز نخوانی و فاطمه در شب سه شنبه، سوم ماه مبارک رمضان سال یازدهم هجری وفات یافت، ابن مالک بن جعفر بن محمد از پدرش و او از جدش علی بن حسین روایت میکند که: فاطمه بین مغرب و عشاء وفات یافت، ابوبکر، عمر، عثمان، زبیر و عبدالرحمن بن عوف حاضر شدند، وقتی جنازه را گذاشتند که نماز بخوانند، علی گفت: ای ابوبکر، برو جلو! ابوبکر گفت: ای ابوالحسن خودت برو، علی گفت: سوگند به خدا کسی غیر از تو بر او نماز نخواهد خواند، لذا ابوبکر بر او نماز خواند و شبانه او را دفن کردند. در روایتی دیگر آمده که ابوبکر بر او نماز خواند و چهار تکبیر گفت .
و در روایت مسلم آمده که علی بر او نماز خواند و قول راجح همین است .
و محمّد اقبال لاهوری قصیدهی زیبای سروده است که اینک بعضی از ابیات آن:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز |
|
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز |
نور چشم رحمه للعالمین |
|
آن امام اولین و آخرین |
آنکه جان در پیکر گیتی دمید |
|
روزگار تازه آئین آفرید |
مزرع تسلیم را حاصل بتول |
|
مادران را اسوهی کامل بتول |
یعنی: فاطمهالگو و اسوهی مادران است که گامهایش همانند ماه روشن، روشنی میآفریند، صبر جمیل غذای روح اوست و خشنودی شوهر ارزشمند، خوشنودی اوست.
تا آنجایی که میگوید:
رشتهی آئین حق زنجیر پاست |
|
پاس فرمان جناب مصطفی است |
ورنه گرد تربتش گردیدمی |
|
سجدهها بر خاک او پاشیدمی |
یعنی: اگر به قوانین شریعت مصطفی پایبند نبودم و حدود شریعت را رعایت نمیکردم حتماً میرفتم و ضریحش را طواف میکردم (اما چون جایز نیست نمیتوانم)
و خاک قبرش را غرق در بوسه میکردم
منابع
الـمختصر من کتاب الموافقه
صحیح مسلم
نگا: رموز بیخودی، علامه اقبال لاهوری.
اسناد وفات فاطمه در کتب برادران شیعه
بحارالانوار داستان وفات فاطمه زهرا رضی الله عنها را به شرح زیر بیان کرده است .
۱_ فاطمه (علیها السلام) در روزهای آخر زندگی، «اسماء بنت عمیس» را فراخواند و فرمود: دوست ندارم بر پیکر زن پارچه ای بیفکنند و اندام وی زیر آن نمایان باشد.
اسماء پاسخ داد: نه من چیزی به تو نشان خواهم داد که در حبشه دیدم سپس چند شاخه تر خواست، آنها را خم کرد و پارچه ای بر روی آن کشید و تابوت گونه ساخت. فاطمه (علیها السلام) فرمود: چه چیز خوبی است پیکر زن و مرد قابل تشخیص نست. ای اسماء! هنگامی که جان دادم تو مرا غسل بده و نگذار کسی نزد جنازه من بیابد . این اولین تابوتی بود که در اسلام ساخته شد و هنگامی که فاطمه (علیها السلام) آن را دید تبسمی کرد که تنها تبسم او بعد از وفات پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
ذخائر العقبی ص ۵۳- بحار الانوار ج ۴۳ ص ۱۸۹
۲_ بیماری فاطمه (علیها السلام) روز بروز سخت تر می شد، فرزندان زهرا سلام الله علیها بخاطر مادرشان بشدت نگران بودند و دل پاک علی (علیه السلام) از اندوه فاطمه سلام الله علیها در خون نشسته بود.
روز وفات، زهرا (علیها السلام) وصایای خود را به علی علیه اسلام بیان فرمود و او بشدت گریست.
فاطمه (علیها السلام) ضمن سفارش فرزندانش به علی (علیه السلام) فرمود: یا علی! مرا شبانه غسل بده، کفن کن و به خاک بسپار، آن هنگام که چشمها در خواب است.
بحار الانوار ج ۴۳ ص ۱۹۲.
توضیح : پس دفن شبانه فاطمه رضی الله عنها به گفته بحارالانوار سفارش خود حضرت فاطمه بوده است .
۳_ هنگامی که وفات فاطمه سلام الله علیها نزدیک شد، به «سلمی» ( همان اسما ) فرمود تا مقداری آب آورد. زهرا سلام الله علیها غسل کرد و بخوبی بدن خود را شستشو داد، لباسهای نوی خود را خواست و آنها را پوشید; سپس از سلمی خواست تا رختخوابش را وسط حجره بگستراند آنگاه رو به قبله دراز کشید; دستها را زیر صورت نهاد و گفت من هم اکنون قبض روح خواهم شد. خود را پاکیزه کرده ام کسی مرا برهنه نکند.
ذخائر العقبی ص ۴۳ امالی مفید ص ۱۷۲ .
۴_ پس از وفات فاطمه (علیها السلام) حسن وحسین (علیهما السلام) وارد خانه شدند و سراغ مادرشان را گرفتند، گفتند اکنون هنگام استراحت مادر ما نیست اسماء به آنانگفت عزیزانم مادرتان از دنیا رفت.
حسن و حسین (ع) روی جنازه مادر افتادند و آن را می بوسیدند و گریه می کردند. حسن (ع) می گفت مادرجان با من سخن بگو. حسین (ع) می گفت مادر جان من حسین توام، قبل از آنکه بخاطر غم فراقت روح از بدنم جدا شود با من سخن بگو.
یتیمان زهرا (سلام الله علیها) به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از مرگ غم انگیز مادر با خبر کنند. وقتی خبر وفات زهرا (سلام الله علیها) به علی (ع) رسید از شدت غم و اندوه بیتاب شد و فرمود ای دختر پیامبر (ص) تو تسلی بخش من بودی بعد از تو از که تسلیت بجویم.
بحار الاوار ج ۴۳ ص ۱۸۶.
۵_ در تاریخ وفات حضرت زهرا (ع) نیز اختلاف است عده ای از علماء شیعه وفات فاطمه زهرا (ع) را ۷۵ روز و عده ای ۹۵ روز بعد از وفات پیامبر (ص) می دانند.
اصول کافی ج ۱ ص ۴۵۸ الامامه و السیاسه ج ۱ س ۲۰ دلائل الامامه ص ۴۵ کشف الغمه. و روایتی از امام باقر ع
یکی از سایتهای برادران شیعه داستان وفات فاطمه رضی الله عنهارا به نقل از کتاب « منتهی الامال
مؤلف: مرحوم شیخ عباس قمی» چنین نوشته است
در (کـشـف الغـمـّه) وغـیـر آن روایـت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسّلام نـزدیـک شـد اَسـْمـآء بـنـت عـُمـَیـْس را فـرمـود کـه آبـى بـیـاور کـه من وضو بسازم، پس وضـوسـاخـت وبـه روایـتـى غـسـل کـرد نـیـکـوتـریـن غـسـلهـا وبـوى خوش طلبید وخود را خـوشـبـوگـردانـیـد وجـامـه هـاى نـوطـلبـیـد وپـوشـیـد وفـرمـود کـه اى اسـمـاء! جـبـرئیـل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یـک حـصـّه بـراى خـود گـذاشـت ویـکـى از بـراى من ویکى از براى على علیه السّلام، آن کـافـور را بـیـاور کـه مرا به آن حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بـگـذار پـس پـاى خـود را بـه قبله کرد وخوابید وجامه بر روى خود کشید وفرمود که اى اسماء! ساعتى صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم على علیه السّلام را طلب کـن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیده ام! اسماء ساعتى انتظار کشید بعد از آن، آن حـضـرت را نـدا کـرد وصـدائى نـشـنـیـد، پـس گـفـت: اى دخـتـر مصطفى! اى دختر بهترین فـرزنـدان آدم! اى دخـتـر بهترین کسى که بر روى زمین راه رفته است! اى دختر آن کسى که در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَیْن اَوْ اَدْنى) رسیده است! چون جواب نشنید جامه را از روى مـبـارکـش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است
پاسخ چند شبهه
آیا به خانه فاطمه هجوم صورت گرفته است، و ( در) خانه او سوزانده شده وباعث شهادت فاطمه زهرا و سقط جنین داخل شکمش شده است ؟
پاسخ : آیه قرآن ثابت می کند که در آن زمان دری وجود نداشته است . در آیه ۵۳ سوره احزاب آمده که: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ﴾ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، داخل خانههای پیامبر نشوید مگر اینکه به شما اجازه داده شود». (و این آیه به خوبی نشان میدهد که اتاقهای نبی اکرم درب نداشته و به جای درب، پارچه آویزان میکردهاند، در خانه بدون در می توان بدون اجازه وارد شد.
و اتاقکهای زنان و حضرت فاطمه که داخل مسجد بودهاند درب نداشته است، و به جای درب از پرده استفاده میکردهاند.
چگونه ممکن است ۱۴۰۰ سال قبل در محیطی که نه نجار داشته و نه درختی به جز درخت خرما، دری چنان محکم بر اتاقک محقر و فقیرانه ای نصب شده باشد که فقط با آتش زدن میشده آن را از جا کند؟ و آیا کسی میتواند پشت دری که در حال سوختن و دود کرده است بایستد؟
دکتر ابوالقاسم پاینده (از نویسندگان برادران شیعه) در مقدمه نهج الفصاحه نوشته: اتاق زنان پیامبر از شدت فقر درب نداشته و جلوی آن پارچه آویزان میکردهاند
همچنین رجوع کنید به داستانهایی که میگوید: پیامبر از سفر برگشت و دید فاطمه پارچهای رنگی جلوی اتاقش گرفته و… یا آیاتی که میفرماید از وراء حجاب یا پرده با زنان پیامبر سخن بگویید [الأحزاب: ۵۳] دقت کنید که تمامی این آیات در مورد اتاق پیامبر و همسران پیامبر میباشند
در آیه ۲۷ سوره نور آمده: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النور: ۲۷]. «اى کسانى که ایمان آوردهاید! در خانههایى غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید». و مسلماً اگر خانهها در داشت خداوند میفرمود ای کسانی که ایمان آورده اید در خانههایتان را ببندید.
کتاب سلیم ابن قیس که برای اولین بار به این افسانه اشاره میکند در اوایل قرن چهارم هجری سر و کلهاش پیدا میشود و علمای بسیاری مانند ابن غضایری، لویی ماسینیون و شیخ مفید معتقدند در این کتاب خلط و تدلیس صورت گرفته و این کتاب جعلی است. همینطور از نگاه حضرت فاطمه فرزندی بنام محسن نداشته است .
جایگاه نزدیکان پیامبر و فاطمه نزد دو خلیفه ابوبکر و عمررضی الله عنهما
ابوبکر و عمر همواره علی را از هر طریقی و به طور کامل اکرام میکردند و او و حتی سایر بنی هاشم را در عطا و بخشش بر دیگران مقدم میداشتند و او را در مرتبه و حرمت و محبت و تمجید و تعظیم مقدم میداشتند همانگونه که افراد نظیر او را نیز مقدم میداشتند و او را به واسطه آنچه که خداوند به او فضل عنایت کرده بود، بر سایر افرادی که چنین فضیلتی نداشتند، برتر میدانستند.
هرگز سخن ناروایی از آنان در حق علی دیده نشده است. بلکه درباره هیچیک از بنی هاشم سخن ناروایی نگفتهاند عمر اهل بیت پیامبر را در عطا و بخشش بر همه مردم مقدم میداشت و در عطا و بخشش آنان را بر همه مردم برتر میدانست. حتی زمانی که برای عطا و بخششها دیوانی قرار داده شد و اسامی مردم نوشته شد به عمر گفتند: از تو شروع میکنیم. گفت: نه. از نزدیکان رسول الله شروع کنید.
وعمر را در جایگاهی قرار دهید که خداوند او را در آن جایگاه قرار داد. بنابراین از بنی هاشم شروع کردند و بنی مطلب را به آنان ملحق کردن چرا که پیامبر فرمود: «». «إنما بنو هاشم وبنو الـمطلب شیء واحد إنهم لم یفارقونا فی جاهلیه ولا إسلام» بخاری ابوداود و نسائی. «بنی هاشم و بنی مطلب یک چیز واحد هستند نه در جاهلیت و نه در اسلام از ما جدا نشدند». او عباس، علی، حسن و حسین را مقدم کرد و برای آنان مقداری بیشتر از آنچه برای افراد نظیر آنان در سایر قبائل قرارداده بود، قرار داد و در بخشش اسامه بن زید را بر پسرش ترجیح داد. پسر او عصبانی شد و گفت: اسامه را بر من ترجیح میدهی؟ عمر گفت: او در نزد رسول الله محبوبتر از پدرت بود. آنچه که درباره مقدم داشتن بنی هاشم و برتر دانستن آنان ذکر کردیم در نزد همه علمای سیره و تاریخ امری مشهور است که دو نفر درباره آن با هم اختلاف نظر ندارند.
کسیکه اینگونه حق و حقوق نزدیکان و عترت رسول الله را رعایت کند آیا به نزدیکترین مردم برای پیامبر و بانوی زنان اهل بهشت ظلم و ستم میکند آن هم به دلیل مقدار ناچیزی از مال که به فرزندان او چندین برابر آن مال را عطا میکرد و به کسی که بیش از او از پیامبر دور بود عطا میکرد ج ۳ ص ۱۷۲،۱۷۳٫ به نقل از کتاب: آل رسول الله و اولیای او
قرآن اصحاب پیامبر را می ستاید و از آنها اعلان رضایت می کند
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ [التوبه: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿لَّقَدۡ رَضِیَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ یُبَایِعُونَکَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَهِ ﴾ [الفتح: ۱۸]. «خداوند از مؤمنان -هنگامى که در زیر آن درخت (بیعهالرضوان که در حدیبیه انجام گرفت) با تو بیعت کردند- راضى و خشنود شد».
ابوبکر، عمر ، عثمان و علی جزو همین گروهی هستند .
مسلمانان باهم متحد شوید همانا دشمن شما شیطان است نباید مغلوب نفس و شیطان شویم، مسلمانان از اتحاد قدرت میگیرند .
منبع : پایگاه اطلاع رسانی وااسلاماه