گوش
مقدمه
گوشهای ما مسئول دو حس حیاتی اما کاملا متفاوت هستند: شنوایی و تعادل. صداهای تشخیص داده شده از طریق گوشها ، اطلاعات اساسی را درباره محیط خارجی به ما میدهند و به ما اجازه میدهند با روشهای پیچیدهای چون گفتار و موسیقی ارتباط برقرار کنیم. علاوه بر این گوشها در حس تعادل ما نیز سهم دارند. درک ناخود آگاه وضعیت بدن در فضا به ما اجازه میدهد تا بایستیم و حرکت کنیم بدون آنکه زمین بخوریم.
گوش دارای اندامهای مجزای شنوایی و تعادل است که صداهای دنیای اطرافمان و اطلاعات درونی درباره وضعیت و حرکتمان را تشخیص میدهد. ساختمانهای حسی داخل گوش ، اشکال متفاوت اطلاعات را به صورت ایمپالسهای عصبی برگردانده تا از طریق اعصاب به قسمتهای مختلف مغز ، جایی که اطلاعات تجزیه و تحلیل میشوند، فرستاده شوند. توانایی ما در تفسیر اصوات و استفاده از اطلاعات ، درباره تعادل در زمان نوزادی و کودکی شکل میگیرد.
کیفیت صوت
در واقع صوت ارتعاش مولکولها در هوای اطراف ماست. درجه بلندی (Pitch) یک صدا (میزان بم یا زیر بودن) ویژگیای از امواج صوت میباشد که فرکانس (تواتر) نامیده میشود. فرکانس تعداد ارتعاش در هر ثانیه است و در واحدهایی به نام Hertz سنجیده میشود. هر چقدر فرکانس بالاتر باشد صدا زیرتر است. شدت و قدرت یک صدا به نیروی امواج صوتی بستگی دارد که در واحدهایی به نام دسی بل (Decibel) اندازهگیری میشود . با هر ١٠ دسی بل افزایش در قدرت صدایی به بلندی دو برابر شنیده میشود، بنابراین صدایی با ٩٠ دسی بل دو برابر قویتر از صدایی با ٨٠ دسی بل است.
مکالمه بطور معمول در حدود ٦٠ دسی بل است صدایی تقریبی ترافیک معمولا در حدود ٨٠ دسی بل میباشد. قرار گرفتن در معرض صدای بالاتر از ١٢٠ دسی بل حتی برای مدتی کوتاه میتواند به شنوایی ما آسیب برساند.میزان توانایی ما در تجزیه صداهای مرکب مثل موسیقی و اینکه یک صدا چقدر بلند باشد تا قادر به شنیدن آن باشیم با یکدیگر متفاوت است. گوش انسان بطور معمول قادر است صداهایی با فرکانسهای بین ٢٠٠٠٠ - ٣٠ هرتز را تشخیص دهد، اما توانایی شنیدن صداهای فرکانس بالا با افزایش سن ، کاهش مییابد. حیواناتی مثل خفاش (bat) و سگ میتوانند صداهایی با فرکانس های بالاتر از حد طبیعی شنوایی انسان را بشنوند.
تعادل و حرکت
در تعادل و حرکت گوشها دارای این عملکرد هستند: آگاهی از موقعیت سر و تشخیص چرخش و حرکت سردر تمامی جهات. مغز اطلاعات گوشها را با اطلاعات حاصل از گیرندههای موقعیت در عضلات ، تاندونها و مفاصل و اطلاعات بینایی بدست آمده از چشمها ترکیب میکند. ترکیب این اطلاعات باهم ما را قادر میسازد تا بدون از دست دادن تعادل در جهات مختلف حرکت کنیم. گوش از سه قسمت خارجی ، میانی و داخلی ساخته شده است. گوش خارجی دارای لاله گوش و مجرا میباشد. این لوله پر از هوا به پرده گوش منتهی میشود که در پاسخ به صدا مرتعش میشود.
پشت پرده گوش ، گوش میانی قرار دارد که از هوا پر شده و دارای سه استخوان ظریف میباشد که استخوانهای شنوایی نامیده میشوند. چکشی(malleus) ، سندانی (incus) و رکابی (stapes). این استخوانها ارتعاش پرده را به غشا دریچه بیضی که جدا کننده گوش میانی از گوش داخلی است ، منتقل می کنند. در گوش داخلی که پر از مایع میباشد حلزون قرار دارد که دارای گیرنده حسی برای شنوایی و ساختمانهای دیگری برای حرکت و تعادل است.
مکانیسم شنوایی
توانایی شنوایی به یک سری وقایع پیچیده در گوش بستگی دارد. امواج صوتی در هوا از طریق ساختمانهایی به گیرنده شنوایی منتقل میشوند. این گیرنده اندام کورتی نام داشته و در گوش داخلی قرار گرفته است. داخل اندام کورتی ، ارتعاشات فیزیکی بوسیله سلولهای مویی (hair cells) حسی تشخیص داده میشود و این سلولها با تولید سیگنالهای الکتریکی پاسخ میدهند. اعصاب این سیگنالها را به مغز منتقل میکنند و در آنجا این سیگنالها تفسیر میشوند . فرکانسهای مختلف صوتی سلولهای مویی را در قسمتهای مختلف اندام کورتی تحریک کرده و باعث درک اصواتی مثل موسیقی و مکالمه میشوند. صدا در نواحی شنوایی دو طرفه مغز پردازش میشود. اما صحبت بیشتر در طرف چپ مغز تفسیر میشود.
حس تعادل
توانایی ایستادن صاف و راه رفتن بدون آنکه بیفتیم به حس تعادل ما بستگی دارد. ساختمانهایی در گوش داخلی مثل دستگاه وسیتبولار (دهلیزی) شناخته شدهاند که با تعیین وضعیت و حرکت سر در ایجاد تعادل نقش دارند. دستگاه وستیبولار از سه مجرای نیم دایره و دو دهلیز ساخته شده است. حرکت سر بوسیله سلولهای مویی در ساختمانهایی در مجاری نیم دایره که کریستا (cristae) نامیده میشوند و دو ساختمان در دهلیز که ماکولا (maculae) نامیده میشوند تشخیص داده میشود. حرکات چرخشی سر بوسیله کریستا که در مجاری نیم دایره قرار دارند تشخیص داده میشوند. بنابراین حرکت سر در هر جهتی بوسیله حداقل یک مجرا تشخیص داده میشود. این اطلاعات باعث حفظ تعادل و ثبات بینایی هنگام حرکت سر میشود.
حرکت خطی و وضعیت ایستا(ساکن static )
دو ماکولای درون و ستیبول در گوش داخلی حرکت خطی را حس میکنند. به عنوان مثال هنگام مسافرت با ماشین یا استفاده از آسانسور موقعیت سر به نیروی جاذبه بستگی دارد. تشخیص موقعیت سر در ارتباط با جاذبه به ما کمک میکند. به عنوان مثال ، هنگامی که درون آب عمیق شیرجه میزنیم به ما میفهماند از چه جهتی به سطح آب بیاییم.
راههای ارتباطی
اگر چه گوشها به ظاهر ساختمانهای مجزایی دارند، آنها مستقیما با بینی و حلق ارتباط دارند. قسمت قابل رویت گوش ، لاله گوش (pinna) با مجرای گوش مرتبط است که در انتهای آن پرده گوش (eardrum) قرار دارد. پشت این پرده ، گوش میانی است که یک فضای پر از هواست که از طریق مجرایی به نام شیپور استاش (Eustachian tube) با حفره پر پشت بینی و حلق مرتبط میباشد . این مجرا مسوول ایجاد فشار مشابه در هر دو طرف پرده است. ساختمان گوش داخلی در عمق جمجمه قرار گرفته و حاوی اندامهای حسی برای صدا و تعادل میباشد.
گوش بيرونى
لالهگوش
در اغلب حيوانات متحرک است و به طرف منبع صوتى متمايل مىشود ولى در انسان ثابت است و با حرکت سر به طرف منبع صوتى متوجه مىگردد. لاله گوش انسان در حقيقت سه نقش عمده بر عهده دارد که عبارتند از: جمعآورى امواج صوتي، هدايت آنها به مجراى شنوايي، تشخيص جهت آنها، بهگونهاى که اگر چينخوردگىهاى لاله گوش را از موم پر کنند ميزان شنوايى و همچنين قدرت تشخيص جهت صوت در انسان کاهش مىيابد. دو لاله گوش در انسان طورى قرار گرفتهاند که از برگشت صداى خود انسان جلوگيرى مىکنند. ضمناً چون گوشها در دو طرف سر واقع شدهاند، اختلاف زمانى که در درک صدا بهوسيله دو گوش بهوجود مىآيد منجر به تشخيص جهت آن مىگردد. بنابر اين امواج صوتى بهوسيلهٔ لاله گوش و چينخوردگىهاى آن جمعآورى مىشوند و از طريق مجراى شنوايى پردهٔ صماخ را متأثر مىسازند.
مجراى شنوايى
اين مجرا لولهاى شکل و بهطول ۲ تا ۳ سانتىمتر است و ارتعاشات صوتى از طريق آن به پردهٔ صماخ، که در انتهاى آن قرار دارد مىرسند.
پردهٔ صماخ
طبل گوش يا پردهٔ صماخ غشايى است که بهوسيله اصوات با فرکانسهاى متفاوت صداهاى قابل شنيدن مرتعش مىشود و چون ميزان کشش آن در مرکز و کنارههاى آن فرق مىکند، قسمتهاى مختلف آن بهوسيله فرکانسهاى معين ولى متفاوت مرتعش مىگردند. اصوات زير قسمتهاى مرکزى و اصوات بم کنارههاى پردهٔ صماخ را به ارتعاش در مىآورند.
گوش ميانى
اين قسمت از گوش، محفظهاى استخوانى است که بهوسيلهٔ دو دريچهٔ بيضى و گرد از گوش داخلي، و بهوسيلهٔ پردهٔ صماخ از گوش خارجى جدا مىشود و نيز از طريق مجرايى به نام شيپور اوستاش اين است که فشار دو طرف پرده صماخ را متعادل مىسازد. ارتعاشات صوتى از طريق گوش خارجى به گوش ميانى مىرسد و از آنجا به گوش داخلى منتقل مىشود. گوش ميانى ضمن عمل انتقال صوت، عمل تخفيفکنندهٔ ارتعاشات شديد صوتى را نيز انجام مىدهد ولى هرگاه شدت صوت از حد معينى تجاوز کند گوش داخلى صدمه خواهد ديد.
گوش داخلى
گوش داخلى به علت داشتن پيچ و خمهاى آن به لابيرنت موسوم شده است و عمل آن از نظر شنوايى اين است که ارتعاشات صوتى را به ياختههاى شنوايى برساند و آنها را به تکانههاى عصبى تبديل کند. گوش داخلى شامل سه بخش دهليز، مجارى نيمدايره، حلزون مىباشد. دهليز و مجارى نيمدايره مخصوص عمل تعادل و حلزون ويژه عمل شنوايى است.