loading...
پیران فایل
پروپوزال و پایان نامه همه رشته ها
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
فعالیت های کلاس دهم تصویر سازی مدرسه شهید فهمیده+برنامه امتحانات هنرستان شهید فهمیده 20 2652 admin_piranshahrnet
نمرات (درس excel) آخرین ویرایش + مستمر 0 929 admin_piranshahrnet
نمره اطلاعات و ارتباطات آخرین ویرایش نوبت اول+ مستمر 8 1633 admin_piranshahrnet
دانلود کتاب.... و بررسی روشهای نفوذ به وب و تامین امنیت آن(نویسنده محمود عبدالهی) 0 1090 admin_piranshahrnet
فروشگاه مقالات و پروژه های دانشجویی و دانش آموزی فعال می باشد 0 1060 admin_piranshahrnet
گالری تصاویر مدرسه شهید فهمیده پیرانشهر 0 1116 admin_piranshahrnet
نمرات (درس مفاهیم پایه + نمره امتحان) آخرین ویرایش + مستمر 4 1379 admin_piranshahrnet
خالیدنجمی ریس کمیسون فرهنگی واموزش عالی:جامعه توسعه یافته نیازمندمعلمان باانگیزه است 0 1058 admin_piranshahrnet
نمرات (درس word) آخرین ویرایش نوبت اول + مستمر 0 1032 admin_piranshahrnet
نمرات (درس پاورپوینت) آخرین ویرایش + مستمر 0 908 admin_piranshahrnet
نمرات (درس سیسم عامل) + مستمر 0 883 admin_piranshahrnet
​روش محاسبه نمرات (درس مفاهیم پایه) 0 992 admin_piranshahrnet
محمود عبدالهی بازدید : 578 دوشنبه 24 اسفند 1394 نظرات (0)

آیا انسان جانشین خدا بر روی زمین است؟

تفسیر آیه: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» از منابع اهل سنت

ابن كثير:

و هنگامي كه پرودرگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين [موجودي كه] جانشين 

[يكديگر يا شما فرشتگان شوند] قرار مي دهم. گفتند: آيا در زمين كسي را قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند؟ حال آن كه ما تسبيح و حمد [عبادت] تو را بجا مي آوريم، پروردگار فرمود: من چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد.

جانشيني آدم و فرزندانش

خداوند متعال بر انسانها منت نهاده و قبل از بوجودآمدن انسان در ملاء اعلي و در ميان آسمانيان سخن از او به ميان مي آورد و مي فرمايد: (آن گاه كه پروردگار تو به ملائكه گفت) يعني: اي محمّد! بياد بياور زماني را كه پروردگار به ملائكه گفت، و اين ماجرا را به قوم خود بازگو كن كه: (من در زمين [موجودي كه] جانشين [يكديگر يا شما فرشتگان شوند] قرار مي دهم) يعني: كساني را كه جانشين يكديگر شوند و افراد هر قرن جانشين افراد قرن پيش از خود گردند و هر نسل جانشين نسل قبلي گردد. و خداوند در جايي ديگر بصورت واضح تر مي فرمايد: (او [الله] ذاتي است كه شما انسانها را جانشين يكديگر در زمين قرار داده است ... ) و مي فرمايد: (و شما را جانشينان يكديگر در زمين مي گرداند). و مي فرمايد: {وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60) (و اگر بخواهيم به جاي شما در زمين فرشتگاني قرار مي دهيم كه جانشين شما گردند!). «زخرف/60»

و مي فرمايد: فَخَلَفَ {مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ} (پس از آنان جانشينان ناشايستي جايگزين آنان گرديد ... ). «مريم/59»

حقيقت اين است كه منظور ملائكه شخص آدم نبود، چرا كه اگر هدف خود آدم مي بود قرآن سخن ملائكه را كه گفتند: {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (26): (آيا در آن كسي را قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند). سخن بجايي نبود. بلكه هدف آن بود كه از افراد اين جنس كساني مرتكب چنين اعمالي مي شوند. چنان به نظر مي رسد كه ملائكه با علمي خاص [ازجانب الله] متوجه اين حقيقت شده بودند و با توجه به آفرينش انسان از طبيعت او متوجه اين موضوع شده بودند. چون خداوند به ملائكه گفته بود كه قصد دارد مخلوقي (از گِل خشكيده [همچون سفال] كه از گل بدبوي [تيره رنگي] گرفته شده بود بيافريند).

قرطبي گويد: ملائكه از كلمه ي خليفه متوجه شدند، كه موجودي كه قرار است بوجود بيايد فساد و خونريزي در طبيعت او نهفته است. چون خليفه به معناي اين است كه بين مردم قضاوت كند و به شكايات رسيدگي نمايد و آنان را از حرامها و گناهان باز دارد.

اين سخن ملائكه آن طور كه برخي از مفسران پنداشته اند، بصورت اعتراض و مخالفت و يا از روي حسد نسبت به انسانها نبود، چون خداوند در وصف ملائكه مي فرمايد: (از خداوند چيزي كه از آنان نخواهد، نمي پرسند. و در اينجا هم كه چيزي مي گويند؛ خداوند فرشتگان را در جريان مي گذارد كه مي خواهد در زمين مخلوقي بيافريند).

قتاده گويد: قبلاً به فرشتگان گفته شده بود، موجودي كه قرار است بوجود بيايد، در زمين فساد مي كند، لذا گفتند: (آيا در آن كسي را قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند). اين سخن فقط به خاطر كسب اطلاع از حكمتِ قرار دادن جانشين در زمين بود. گويي گفتند: پروردگارا! حكمت در آفرينش اين مخلوق جديد، با وجود آن كه برخي از آنان در زمين فساد و خونريزي مي كنند، چيست؟ (1) اگر تنها هدف عبادت توست كه ما حمد و تسبيح تو را مي گوييم. يعني: تو را عبادت مي كنيم و اهل فساد و خون ريزي هم نيستيم و آيا در عبادت تو از ما كوتاهي سرزده است؟ خداوند متعال در پاسخ آنان فرمود: (من آن مي دانم كه شما نمي دانيد) يعني: من از مصلحتي برتر در آفرينش اين نوع مفاسدي كه شما گفتيد، اطلاع دارم و شما از آن بي خبريد. چرا كه من در ميانشان پيامبران را قرار مي دهم و رسولاني مبعوث مي كنم و برخي از افراد همين مخلوق جديد صديقان، صالحان، عابدان، زاهدان، اولياء، نيكان، مقربان و علماي عامل و فروتن و محبان خداي تبارك و تعالي و پيروان رسولانش هستند. در حديث صحيح آمده: هرگاه ملائكه با اعمال بندگان به نزد پروردگار مي روند، در حالي كه از همه داناتر است، از آنان سؤال مي كند: بندگانم در چه وضعيتي بودند؟ مي گويند: وقتي ما رفتيم نماز مي گزارند و زماني هم كه برگشتيم باز هم مشغول نماز بودند. (2) اين بدان دليل است كه فرشتگان در شب و روز براي مراقبت از ما شيفت عوض مي كنند و در هنگام نماز صبح و عصر هر دو دسته نگهبانان شب و روز جمع مي شوند و يك گروه كه نوبتش است مي ماند و گروه دوم با اعمال بندگان بالا مي روند. و پيامبر - صلى الله عليه وسلم - مي فرمايد: (اعمال شب بندگان قبل از طلوع و اعمال روز بندگان قبل از غروب و به نزد پروردگار برده مي شود).

__________

(1) - طبري 464/ 1

(2) - صحيح: مسلم، الايمان ش/179 و مسند ابوعوانه 145/ 1

همين كه ملائكه به خداوند گزارش مي دهند كه ما زماني كه رفتيم و زماني كه آمديم آنان نماز مي خواندند، چيزي است كه ملائكه نمي دانستند و تفسير: {إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ} است. و گفته اند: اين كه خداوند در پاسخ آنان فرمود: {إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ} منظور اين است: كه خداوند مي گويد من حكمت بزرگي در خلقت اين ها دارم، امّا به ظاهر واقعيت همين است كه شما مي گوييد. امّا شما از حكمت من بي خبر هستيد. و گفته اند,: {إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ} در پاسخ «نحن سبح به حمدك و نقدس لك» است. كه هدف آن بود كه من مي دانم كه شيطان در ميان شماست و همانند شما نيست در حالي كه شما نمي دانيد.

و گفته اند: منظور از: آيا در آن كسي را قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند؟ حال آن كه ما حمد و تسبيح تو را مي گوئيم) اين است كه در واقع آنان از خداوند درخواست كردند كه بجاي بني آدم خودشان را ساكن زمين كند. ليكن خداوند در پاسخ به اين درخواست فرمود: (من آن مي دانم كه شما نمي دانيد) كه ماندن شما در آسمان برايتان بهتر و شايسته تر است. اينها را رازي با ديگر پاسخهاي احتمالي ذكر كرده است.

وجوب تعيين خليفه و برخي مسايل خلافت

قرطبي و برخي ديگر با استدلال از همين آيه مي گويند: تعيين خليفه واجب است تا اختلاف هاي بين مردم را حل و فصل كند و به درگيريها پايان دهد و حق مظلوم را از ظالم بگيرد و حدود الهي را اجرا نمايد و مانع امور منكر و فحشا شود. و ديگر مسايل مهمي كه بدون تعيين حاكم وخليفه ممكن نيست، چرا كه هر آن چه واجب جز با آن به تمام و كمال انجام نگيرد، آن هم واجب است. و تعيين امام و خليفه به صورتهاي مختلفي پيشنهاد شده است، عده اي از اهل سنت بر آن باورند كه خليفه بايد با نصي شرعي تعيين شود. همان طور كه پيامبر - صلى الله عليه وسلم - ابوبكر - رضي الله عنه - را تعيين كرد. و يا با نصي اشاري نه صريح تعيين شود، اين نظريه گروهي ديگر از اهل سنت است. يا خود خليفه براي خود جانشيني تعيين كند. و يا به جماعت حل و عقد بسپارد تا براي يك نفر بيعت بگيرند و يا خود حاكم و خليفه با يك نفر بيعت كند و سپس بيعت را براي عموم مردم الزامي كنند.

واجب است كه امام و خليفه مرد، آزاد، بالغ، عاقل، مسلمان، عادل، مجتهد، آگاه و با بصيرت، اعضاي بدنش سالم، آگاه به فنون نظام و با بصيرت باشد. و طبق قول راجح قريشي باشد، البته هاشمي بودن وي شرط نيست).

و حقيقت اين است كه نبايد امام و خليفه را كسي عزل كند. چون پيامبر - صلى الله عليه وسلم - فرموده است: ( ... زماني مي توانيد خليفه را عزل كنيد كه از او كفري آشكارا مشاهده كنيد كه براي اثبات آن از جانب الله دليل روشن داشته باشيد). (1)

__________

(1) - متفق علبه: بخاري، الفتن ش/7056 و مسلم، الإماره ش/1709 و طبري 477/ 1

برقعی:

و از جملة:  «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً  »چند مطلب استفاده می‌شود: اول، خلیفه با تنوین آمده یعنی جانشینی و این کلمه اضافه نشده تا معلوم گردد مستخ لف عنه کیست، و اگر خلیفتی و یا خلیفه‌الله می‌فرمود و یا خلیفه السابقین می‌فرمود معلوم می‌شد خلیفة خدا است، و یا خلیفة سابقین. اگر بگوئیم خلیفة خدا است صحیح نیست زیرا خدا نه جا دارد و نه مکان تا کسی به جای او جانشین شود و مقام او را هم ممکن نیست کسی احراز کند، و لذا باید گفت مقصود همان است که ملائکة مخاطبین فهمیدند که آدم باید خلیفة سابقین گردد که در زمین فساد و خونریزی می‌کردند از طائفة جن و یا نسناس و یا آدمهای دیگری که بوده و از بین رفتند، و لذا گفتند: « أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَاو...» اگر جانشینی خدا بود که مفسد و سفاک نبود. و از سؤال ملائکه و جواب خدا معلوم می‌شود مقصود از خلیفه فقط تنها آدم نبوده، بلکه آدم بوده با اولادش که در زمین فساد و خونریزی می‌کنند، و اگر مقصود خود آدم بود او که مفسد و سفاک نبود، و خدا در جواب می‌فرمود: ، بلکه خدا حدس ملائکه را تصدیق کرد، ولی فرمود، «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» یعنی با اینکه خلیفه مفسد و سفاک است من در خلق او مصلحتی می‌بینم که شما نمی‌دانید و از آیات بعد معلوم می‌شود شرافت علم. و دیگر شرافت آدم بر سایر موجودات به علم است. و از تعلیم خدا به آدم آن اسماء را، سرّ خلقت و حکمت آن را بیان فرموده است.

انوار:

«و ياد كن‌»اي‌ محمدص! «كه‌ چون‌ پروردگارت‌ به‌ فرشتگان‌ گفت‌»فرشتگان ‌اجسام‌ نوراني‌ و موجودات‌ صرفا روحاني‌اي‌ هستند كه‌ نمي‌خورند و نمي‌آشامند، به‌ تسبيح‌ حق‌ تعالي‌ و اطاعت‌ اوامر او - از جمله‌ تدبير پاره‌اي‌ از امور عالم‌ - اشتغال‌ دارند، از ارتكاب‌ گناه‌ معصوم‌ و فاقد شهوت‌ مي‌باشند. آري‌! خداوندمتعال‌ به‌ فرشتگان‌ گفت: «من‌ در زمين‌ خليفه‌اي‌ خواهم‌ گماشت‌»ابن‌كثير مي‌گويد: «يعني: قومي‌ را در زمين‌ مقيم‌ خواهم‌ ساخت‌ كه‌ برخي‌ از پي‌ برخي‌ ديگر، قرني‌پس‌ از قرني‌ و نسلي‌ بعد از نسلي‌، در آن‌ جايگزين‌ مي‌شوند». گفتني‌ است‌ كه‌خداوندYفرشتگان‌ را نه‌ از روي‌ مشاوره، بلكه‌ براي‌ بيرون‌ آوردن ‌مافي‌الضميرشان‌ با اين‌ خطاب‌ مخاطب‌ ساخت‌. خليفه: در پي‌ آينده‌ كسي‌ است‌ كه ‌قبل‌ از وي‌ وجود داشته‌است‌. به‌ قولي: مراد از خليفه‌ در اينجا آدم‌uاست.

فی ظلال سید قطب:

در اين صورت ، اين اراده ي بلند خداوند ي است که مي خواهد به اين پديده اي که تازه پا به پهنه ي وجود نهاده است ، زمام اين خاکدان زمين را بسپارد و دستش را در آن باز گذارد. و بدو وکالت مي دهد تا اراده ي آفريدگار را در نوآوري و خلاقيت ، و تجزيه و ترکيب ، و تغيير و تبديل تحقق بخشد، و به کشف نيروها و انرژيها و گنجها و معادن و مواد خام زمين دست يازد، و همه ي اينها را تا آنجاکه خواست خدا باشد به زير فرمان خود درآورد و آنها را درکار بزرگ و سترگي که خداوند بدو سپرده است ، به کارگيرد.

چنين است که خدا به اين موجود جديد بشري، آن اندازه نيرومندي و توانائي بخشيده است و آمادگي شگرف در وجودش به وديعت نهاده و ذخيره فرموده است که بتواند با نيروها و انرژيهاي موجود زميني همبري کند و به مهارکردن آنها برخيزد و گنجها و معادن آن را در دست قدرت خود گيرد. و خداوند آن اندازه به انسان ، نيروهاي نهان عطاکرده است که بتواند مشيت الهي را صورت تحقق بخشد و بدانچه خدا خواسته است کمر همت بندد.

از اينجا است که يگانگي و هماهنگي واحدي ميان قوانيني که بر زمين و بلکه بر همه ي جهان حکمفرما است ، و ميان قوانيني که حاکم بر اين آفريده و نيروها و انرژيهاي نهفته در او است ، موجود بوده تا برخوردي ميان اين قانونها و آن قانونها بوجود نيايد و نظام جهان از هم نپاشد، و تا اينکه نيروي انسان بر تخته سنگ ستبر جهان خرد نگردد و هرز نرود.

از اين رو، اين آفريده اي که بر اين زمين پهناور مي زيد جايگاه بزرگي در دستگاه جهان دارد و آن بزرگ داشتي است که آفريدگار بزرگوارش براي او چنين خواسته است.

آنچه گذشت، بخشي از الهاماتي است که از تعبير رسا و بلند بالاي کلام الهي برداشت مي گردد: (إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَةً).من بر آنم که جانشييي در زمين فرار دهم.

هنگامي چنين حقيقتي بر ما روشن خواهد شدکه امروزه با احساس بيدار و بينش باز، آن را وراند از و وارسي کنيم و با چشم بينا و دل آگاه، آنچه راکه اين موجو د بشري، جانشين در اين ملک پهناور، انجام داده است مورد بررسي قرار دهيم و ساخته هاي عقل و انديشه ي او را از مد نظر بگذرانيم

نور خرمدل:

خَلِيفَةً» : جانشين . برخي واژه خليفه را جانشين خدا معني كرده اند ، كه چندان چنگي به دل نميزند ، و برخي آن را جانشين يكديگر مردمان گرفته اند كه سخني مقبول و پسنديده است .

جلالین:

من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت در اجرای احگامم جانشین من باشد در زمین و او آدم است.

صفوةالتفاسیر

همانا من در زمین جانشینی را خلق کرده و آن را نماینده خود قرار می دهم که در انجام دادن احکام در زمین جانشینم باشد. این جانشین عبارت است از آدم، یا جمعی که در قرون بعد و در میان نسلهای آینده جانشین یکدیگر باشند.

معارف:

یعنی او جانشین من می شود و وظیفه اجرای احکام شرعی خویش را به او می سپارم.

از آیات فوق برقراری نظم در زمین و جاری ساختن قوانین الهی و تعیین خلیفه از جانب او روشن شد و مهمترین باب قانون مملکت و جهان دارای استنباط گردید، و آن باب این است که بالاترین اقتدار و تسلط بر کل کائنات و روی زمین تنها از آن خداست و آیات متعددی از قرآن مجید بر از جمله «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (انعام 57) و « أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (بقره 107) «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف 54)  ، برای برقراری نظم در زمین جانشینان از جانب خدا می آیند که در زمین سیاست و حکومت می کنند وظیفه تعلیم و تربیت مردم را بعهده می گیرند و احکام الهی را جاری  می نمایند.

تعیین این خلیفه بی واسطه از جانب خدا صورت می گیرد و کسی دیگر در آن نقشی ندارد.

بدین جهت تمام امت متفقا بر این اعتقادند که نبوت امری اکتسابی نیست و هیچ کس نمی تواند آنرا از طریق کسب و عمل بدست آورد بلکه حق تعالی به اقتضای علم و حکمت خویش افراد ویژه ای را انتخاب و آنه را پیامبر یا خلیفه خود تعیین می کند ، قرآن در مواضع متعدد این نکته را اظهار کرده است: « ‏اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ‏» (حج 75) خدا از میان فرشتگان و آدمیان رسولان خود را بر می گزیند همانا خدا شنوا و بیناست و نیز فرموده است: «اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» (انعام 124) خدا بهتر میداند که رسالت خود را به چه کسی عطا نماید؛ این خلیفه بیواسطه از جانب خدا احکام او را دریافت می کند و آنها را در جهان برقرار می سازد.

سلسله خلافت و نیابت الهی از آدم آغاز شد و تا حضرت خاتم الانبیاء (ص) بر یک منوال جاری بود آن حضرت (ص) با ویژگیهای خاص خود آخرین خلیفه خدا بر روی زمین قرار گرفت. انبیای پیش برای طایفه و منطقه خاصی مبعوث می شدند و قلمرو حکومت و اختیار آنها محدود به همان قوم و سرزمین بود؛ مثلا حضرت ابراهیم (ع) ، حضرت لوط (ع) ، حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) هرکدام برای قوم و ملت خاصی مبعوث شدند در حالی که آن حضرت (ص) برای تمام مردم جهان و نیز ملت جن و انس مبعوث گشتند و اختیار و اقتدار ایشان مشمول هر دو جهان بود. قرآن کریم بعثت و نبوت عمومی ایشان را اعلام کرده است:« قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (اعراف 158) اي پيغمبر !  ( به مردم ) بگو : من فرستاده‌ي خدا به سوي جملگي شما  هستم . خدائي كه آسمانها و زمين در حیطه تصرف او است .

پیامبر اکرم (ص) آخرین خلیفه خدا بر زمین و خصوصیات او

در حدیث صحیح مسلم به نقل از آن حضرت (ص) آمده است که فرمود: در مقایسه با تمام پیامبران پیشین خداوند شش برتری به من عنایت فرمودند. که در اینجا فهرست وار به آنها اشاره می شود.

1- او را نبی و رسول تمام مردم جهان ساخت.

2- نیابت و خلافت انبیاء گذشته محدود و به زمان و مکان خاص بود و بعد از هر کدام از آنها پیامبری دیگر می آمد و خلافت رسول گذشته به پایان می رسید و خلافت رسیول جدید برقرار می شد در حالی که خداوند متعال پیامبر ما را خاتم الانبیاء قرار داد که خلافت ایشان تا قیامت باقی خواهد ماند. همچنین زمان ایشان هم محدود نیست و تا پایان جهان ادامه خواهد یافت.

3- شریعت و تعالیم هرکدام از پیامبران پیشین در زمان معینی محفوظ و اجراء می شد، سپس رفته رفته در آن تحریف بوجود می آمد و از بین می رفت و پس از آن پیامبر و شریعت دیگری می آمد ولی شریعت پیامبر اکرم (ص) تا قیامت محفوظ خواهد ماند. خداوند متعال مسئولیت حفظ و نگهداری قرآن را چه از نظر الفاظ و چه از نظر معانی خود به عهده گرفته است، «‏إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ‏» (حجر9) ما قرآن را نازل کرده ایم و ما هم او را محفوظ داشت، همچنین خداوند متعال برای حفظ تعالیم و گفته های آن حضرت (ص) که به آن «حدیث» می گویند برنامه ویژه ای تنظیم کرده و مسئولیت نگهداری آنرا بعهده گروهی گذاشته که آن تعالیم را از جان خود عزیزتر می دانند. این گروه تا قیامت باقی خواهند ماند تا علوم و معارف مورد نظر را درست بمردم برسانند. کسی نمی تواند این گروه را نابود کند زیرا آنها همواره مشمول امداد غیبی خداوند می باشند خلاصه کتب و مصاحف انبیای گذشته یا همه منسوخ شده و از بین خواهد رفت یا همچنان تحریف شده باقی خواهد ماند. در حالی که کتاب آن حضرت (ص) و احادیث نبوی به همان شکل و هیات اصلی خود تا قیامت باقی خواهند ماند، بدین جهت بعد از ایشان نه نیازی به پیامبر جدید هست و نه مجال برای خلیفه خدا باقی خواهد ماند.

4- نیابت و خلافت پیامبران گذشته برای مدت محدودی بود و پس از هرکدام پیامبری دیگر از جانب خدا تعیین می شد، و وظیفه نیابت را بعهده می گرفت.

نظام خلافت بعداز آن حضرت(ص)

در حالیکه خلافت آن حضرت (ص) تا قیامت باقی خواهد ماند و جانشین هم که بعد از آن حضرت برای برقراری نظم عالم بیاید، خلیفه رسول و نایب ایشان می باشد.

حدیثی در کتابهای صحیحین (بخاری و مسلم) آمده که آن حضرت فرموده است: «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ، كَلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُون خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ» سابقاً پيغمبران اداره امور ملت بنى اسرائيل را به عهده داشتند (زمام امور در دست پيغمبران بود) هر وقت پيغمبرى فوت مى كرد، پيغمبر ديگرى به جاى او مى نشست، و زمام اموررا به دست مى گرفت. امّا بعد از من پيغمبر ديگرى نمىيد و زمام امور در دست جانشينان و خلفاء خواهد بود، ايشان هم تعدادشان فراوان خواهد بود.

5- خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) به مجموع امت ایشان مقام انبیاء عطا فرموده؛ یعنی امت را معصوم قرار داد که: « کل امت او هرگز بر گمراهی و اشتباه اجماع نخواهند کرد، و کل امت بر هر مساله ای اتفاق نمایند آن چیز مظهر حکم الهی دانسته می شود. بدین جهت بعد از کتاب و سنت حجت سوم اجماع امت می باشد، آن حضرت (ص) در این باره می فرماید: «لن تجمع امتی علی الضلاله» امت من هرگز بر گمراهی اجماع نخواهد کرد.

از توضیح بیشتر حدیث مذکور چنین استنباط می شود که آن حضرت (ص) می فرمایند: «گروهی از امت من همیشه بر حق و حقیقت استوار خواهد ماند هر چند که دنیا تغییر کند و حق مضمحل شود، آن گروه همواره از حق دفاع خواهد کرد و سرانجام پیروز خواهد شد.  بدیهی است چون تمام امت هیچ وقت بر گمراهی و اشتباه جمع نمی شوند و مجموعه امت معصوم است، پس انتخاب خلیفه پیامبر هم بعهده آنان واگذار شد. بدین جهت بعد از پیامبر اکرم (ص) انتخاب و برقراری حکومت رایج شد. و هر کس را که امت برای خلافت انتخاب کند وی به اعتبار خلیفه رسول بودن یگانه مسئول نظم عام قرار می گیرد و خلیفه تمام جهان می باشد. این شیوه خلافت تا پایان عهد خلفای راشدین به درستی اجرا شد و قضاوتهای آنان (خلفای راشدین) تنها قضاوتهای دینی و موقت نبودند، بلکه مستندات محکم بودند که تا حدی بر امت حجت قرار گرفتند زیرا آن حضرت (ص) خود راجع به آنها فرموده است: «علیکم بسنتی و سنه الخلفاءالراشدین» سنت مرا و سنت خلفای راشدین را محکم بگیرید.

متاسفانه بعداز خلافت راشده در قلمرو اسلام حکومت ملوک الطوایفی سر کار آمد و امیران متعدد در مناطق مختلف تعیین شدند که هیچیک از آنها استحقاق خلیفه بودن را نداشت «و می توان او را امیر آن منطقه یا قوم گفت» چون اجتماع تمام مسلمانهای دنیا برای تعیین یک فرد امکان پذیر نبود و مردم هر کشور جداگانه به تعیین امیر اقدام کردند، مسلمانها نیز تحت لوای اسلام اقدام به تعیین امیر نمودند، و پذیرفتند که هرگاه اکثریت مسلمانان یک کشور امیری را انتخاب کنند آن فرد علاوه بر فرمانروا اولوالامر نیز گفته می شود این استدلال متکی بر آیه 38 سوره شوری است که می فرماید: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» کارهایشان را با مشورت یکدیگر انجام دهند. بدنبال آن بود که مجالس گوناگون قانون گذاری در دنیا بوجود آمد.

باید بگویم که بین مجالس یک اختلاف سیاسی وجود دارد بدین معنی که مجالس نظامهای جمهوری در دنیا آزاد و مختارند و می توانند از خوب و بد آنچه را که می پسندند جزء قانون کنند؛ در حالی که مجلس شورای اسلامی چنین نیست، بلکه کلیه اعضاء و رئیس منتخب آن پایبند اصول و قوانینی هستند که از طرف خدا به وسیله پیامبر (ص) به آنها رسیده است.

عضویت در این مجلس نیز شرایط و قیودی دارد، همچنین وضع قوانین آن تحت اصول و موازین قرآن و سنت است و کسی حق ندارد خلاف آن دستورات، قانون وضع کند. خلاصه از اینکه حق تعالی فرشتگان را خطاب کرده فرمود که من می خواهم جانشین بر روی زمین تعیین کنم چند چیز روشن می شود، اول اینکه اقتدار کلی در آسمانها و زمین فقط از آن خداست. دوم اینکه برای اجرای احکام خدا بر روی زمین پیامبری خلیفه و جانشین او می باشد همچنین گفتیم که چون سلسله خلافت الهی بر آن حضرت (ص) بپایان رسید و سلسله جانشینی رسول بجایش قرار گرفت پس تعیین آن به انتخاب ملت واگذار گردید.      آزاد ترسیمی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
پایان نامه ، پروپوزال و مقالات دانش آموزی و دانشجویی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از سایت؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1787
  • کل نظرات : 85
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 399
  • آی پی امروز : 1386
  • آی پی دیروز : 587
  • بازدید امروز : 3,700
  • باردید دیروز : 1,034
  • گوگل امروز : 97
  • گوگل دیروز : 178
  • بازدید هفته : 4,734
  • بازدید ماه : 8,692
  • بازدید سال : 110,803
  • بازدید کلی : 3,130,857