آسیب های اجتماعی (طلاق)
مقدمه :
طلاق و فروپاشی خانواده ضمن بر هم زدن تعادل روانی – عاطفی افراد خانواده موجب بروز آسیب های اجتماعی مانند فرار فرزندان از خانواده, سرقت, قتل, جنایت و ... می شود. با توجه به آسیب های اجتماعی پیامد طلاق و آثار بدی که به سلامت روانی – عاطفی افراد خانواده و به خصوص کودکان دارد , بایستی تدابیر لازم برای حفظ و انسجام خانواده به کار برد. در حال حاضر جان با روند رو به افزایش طلاق مواجه است آمار جهانی در ارتباط با طلاق موید این واقعیت است که در آمریکا 20 درصد کودکان در خانه هایی زندگی می کنند که فقط یکی از والدین ( به طور معمول مادر) عهده دار خانواده است .
طلاق, به هر دلیلی درست یا نادرست, پیامدهایی برای خانواده و جامعه دارد . تاثیر طلاق بر فرزندان بسیار پیچیده و اسفبار است, به طوری که آنها بطور ناخواسته درگیر تضادهایی می شوند که نه توان درک آنها را دارند و نه تاب تحمل و کنار آمدن با آن را دارند.
تعریف طلاق
طلاق از نظر لغوی به معنی رها شدن می باشد و در اصطلاح عبارت از پایان دادن زناشویی به وسیله زن و شوهر, طلاق را اغلب راه حل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر , فرو ریختن ساختار زندگی خانوادگی , قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کرده اند.
جنبه های مختلف طلاق
وقتی ازدواج از هم می پاشد , در اثر آن چندین نوع طلاق رایجاد می شود
·طلاق عاطفی زمانی رخ می دهد که ازدواج دستخوشی تباهی می شود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد)
·طلاق قانونی
·طلاق اقتصادی , که در رابطه با پول و توافقها مالی ( مانند مهریه)
·طلاق هم والدی , که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزندان خانوادهای تک والدی , یا حق ملاقات یا فرزندان است.
·طلاق اجتماعی , که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ می دهد.
·طلاق روانی , که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فرد و مشکلات مربوط به فکر کردن بر اساس ضمیر <<من>> نه <<ما>> است.
علل طلاق
1- عدم شناخت از یکدیگر قبل از ازدواج
اولین علت اصلی طلاق در جامعهایران، نداشتن شناخت مناسب زوج ها نسبت به یکدیگر پیش از ازدواج است. به بیان دیگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگیاش آگاهی ندارد.
اما راهحل این مشكل چیست؟ برای شناخت صحیح، زوجها ابتدا باید خود را بشناسند و زمانی که به خودشناسی رسیدند در درجه بعد به دنبال کسی باشند که با تواناییها و ارزشهایشان همخوانی داشته باشد. برای شناختن یکدیگر باید چند ملاک و معیار را مورد بررسی قرار دهند از جمله:
از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شبیه هم باشند، زیرا نگاه و گفتوگوی فضای زندگی از این مدخل است به لحاظ مذهبی در یک راستا باشند و به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند.
تفاوت سنی را در نظر بگیرند. معمولا یک ازدواج معقول آن است که پسر بزرگتر از دختر باشد. برخی این سؤال را مطرح میکنندکه اگر سن دختر از پسر بالاتر باشد چه پیش میآید؟ در پاسخ باید گفت که اگر طرف مقابل تمام ملاکهای دیگر طرف مقابل را داشته باشد و تفاوت سنی را هم دختر و هم پسر پذیرفته باشند مشكلی نیست.
توجه به ظاهر: باید هر دو طرف از ظاهر و آراستگی شریک زندگیشان خوششان بیاید. اگر چه خیلی از جوانان این مورد را به عنوان اولین و مهمترین نكته در نظر میگیرند و بعد سراغ سایر ملاکها و معیارها میروند که این نوع شیوه انتخاب، نادرست است.
میزان یکسان انرژی: دختر و پسر باید انرژیهای یکسان داشته باشند، زیرا این مسئله به آنها کمک میکند که همپا و رفیق یکدیگر باشند.
توجه به عادتهای شخصی: باید به این مسئله توجه داشت که آیا ما به عنوان یک همسر میتوانیم با عادتهای شریک آینده زندگیمان مانند نوع و نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و... کنار بیاییم.
میزان پول خرج کردن: این را باید بدانید كه نوع، میزان و نحوه پول خرج کردن در زندگی مشترک بسیار مهم است و اگر در این زمینه مشكلی باشد، میتواند حتی منجر به طلاق شود.
زوجهای جوان باید بدانند که بعد از ازدواج هیچ تغییری رخ نمیدهد بلکه اصرار در تغییر باعث مقاومت طرف مقابل، لج و لجبازی، دعوا و قهر و درنهایت منجر به طلاق میشود، پس اگر نمیخواهید با طلاق و تبعات آن روبه رو شوید، این ملاکها را جدی بگیرید.
بارها دیده شده است که دختران و پسران جوان برای انتخاب همسر به دنبال شخصی متفاوت از خود در واقع نقطه مقابل خود به لحاظ شخصیتی میگردند. به عنوان مثال ممکن است که دختری اجتماعی با روابط عمومی قوی به دنبال مردی باشد که روابط اجتماعی محدودی داشته باشد، وقتی این زوج کنار هم قرار گیرند مسلما یکدیگر را درک نمیکنند و در آینده همین درك نكردن، مسئله ساز خواهد شد. افراد برای انتخاب شریک زندگیشان باید تشابه شخصیتی را مدنظر قرار دهند و شریکی را انتخاب كنند که از هر جهت شبیه خودشان باشد.
میتوانید با هم حرف بزنید؟
2- توانایی نداشتن ارتباط موثر و سازگار نبودن(عدم تفاهم)
دومین دلیل طلاق در جامعهایراننداشتن تفاهم است. زوجها برای ادامه یک ارتباط رضایتمند باید از مهارتهای زندگی مانند گفتوگو کردن، گوش دادن و توانایی حل مسئله آگاهی داشته باشند و این را بدانند که با تشکیل زندگی «من» و «منیت» از بین رفته و «من» تبدیل به «ما» میشود. در زندگیمشترک نفع «ما» مطرح است. همچنین زوجها باید توانایی سازگاری در هر شرایطی را داشته باشند. در زندگی مشترک، گفتوگو کردن به عنوان یک عامل مهم در ازدواج موفق است.
زوجهایی که بیشتر اهل گفتوگو هستند، توانایی حل مسئله را نیز دارند. متاسفانه از هر 10 زوج، کمتر از 3 زوج توانایی گفتوگو کردن به شیوه مناسب را دارند. باید به این مسئله توجه داشت که وقتی نتوان با گفتوگو به حل مسئلهای پرداخت، مشکل بغرنج خواهد شد.
تكراری نشوید
3- آبیاری نشدن رابطه (تکراری شدن)
سومین علت اختلاف و طلاق میان زوجها، تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. این را باید دانست که رابطه زناشویی مانند یک گیاه است و باید برای رشد آن و جلوگیری از خراب شدن و پژمرده شدن به آن رسیدگی کرد. منظور این است که حسها و نگاههای تازه که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته را دوباره بسازیم. تازگی داشتن برای یکدیگر سبب میشود که هر دو طرف از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوند و حس مهم بودن را به یکدیگر انتقال دهند. زمانی که زوجها وارد فضای طلاق میشوند در واقع این پیام را برای یکدیگر میفرستند که «تو برای من مهم نیستی.» این در حالی است كه هر دو طرف میتوانند كارهایی انجام دهند كه برای طرف مقابل تكراری و خستهكننده نشوندوطرف مقابل هم اهمیت آنهارا در زندگی خودش بداند.
وقتی دیگران زندگی را خراب میكنند
4- دخالتهایی از بیرون
چهارمین علت اصلی طلاق را میتوان دستهای دخالتگری از بیرون دانست، دخالتها میتواند شامل موارد ذیل باشد:
دخالت خانواده: متاسفانه بسیاری از زوجها این مجال و اجازه را به خانوادههایشان میدهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگیشان مداخله كنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده نخستینش بازمیگردد. دختر و پسر وقتی درصدد تشکیل زندگی مشترك هستند، باید وابستگی خود را از خانواده کم كنند و هر کدام از آنها برای پایداری زندگی شان به مدیریت خانواده خود بپردازند.
دخالت امور شغلی و کاری: اهمیت دادن بیش از اندازه به کار و شغل سبب میشود که زوجها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند که بالطبع این مسئله باعث میشود محبت در خانواده کمرنگ شود. این را باید دانست که شغل همه زندگی نیست بلکه ابزاری برای زندگی است.
دخالت اهداف شخصی: گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها میدهد، مثلا ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، در حالی كه طرف مقابل چنین تفكری ندارد. وقتی به این مسائل بیش از حد پرداخته شود عملا سکان زندگی از دست زن و شوهر خارج میشود و روابط به سمت گسسته شدن پیش میرود. بهترین راهحل برای این دسته از زوجها این است که امیال و اهداف خود را در خانه مطرح کنند و تصمیم مشارکتی بگیرند. امروزه فضا، فضای مشارکتی است.
دخالت فرزندان: زوجها برخی اوقات به فرزندانشان بیش از اندازه بها میدهند، به طوری که تصمیمات را فرزندان بر عهده میگیرند تا جایی که حتی زن و شوهر به دلیل توقعات بالای فرزندانشان لحظهای نمیتوانند با همسرشان خلوت كنند.
اثرات طلاق
پس از طلاق به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود .بسیاری از افرادی که متارکه کرده اند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد می دانند . مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می دهند, با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است , ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرایند طولانی قلمداد کنند . به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش می کنند . طلاق برای زنان تنش زا تر است تا مردان . ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد . اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
اثرات طلاق بر کودکان
اکثر والدین مطلقه , در مورد واکنشها ی کودکشان نسبت به جدایی و طلاق , خیلی نگران هستند . آنها می خواهند بدانند آیا کودک من سالم و شاداب رشد خواهد کرد؟
جامعه شناسان وروان شناسان , اطلاعات قابل قبولی درباره اثرات طلاق بر روی کودکان , در دسترس قرار داده اند . تحقیقات , نشان می دهد, که اثرات طلاق بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد .
همچنین اثر طلاق بر کودک به فاکتور هایی مثل جنسیت , شخصیت میزان ناسازگاری و درگیری والدین و حمایت های خانواده و دوستان کودک بستگی دارد. درباره اثرات طلاق بر روی کودک کوچکتر از 2 تا 3 سال , اطلاعات بسیار کم است . بچه های خردسال در صورت وقوع طلاق به طور معمول رنج نمی برند , گرچه در صورتی که رابطه یا پیوند نزدیک , بین یکی از والدها و کودک آسیب ببیند , ممکن است مشکل به وجود آید.
والدین بایستی نسبت به برنامه های سرپرستی و مراقبت از کودک به توافق برسند , آنچنان که کودک در حالی که ناسازگاری بین والدینش را تجربه می کند , به رشد و نمو خود ادامه دهد.
فرزندان طلاق
طلاق و فروپاشی خانواده ضمن بر هم زدن تعادل روانی و عاطفی افراد خانواده موجب بروز آسیب های اجتماعی می شود .
طلاق به هر دلیلی درست یا نادرست پیامدهایی برای فرد و جامعه دارد.
تحقیقات نشان می دهد, که اثرات طلاق بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد . همچنین اثر طلاق بر کودک به جنسیت ,شخصیت میزان ناسازگاری و درگیری والدین و حمایت خانواده و دوستان کودک بستگی دارد.
جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زود گذر نیست بلکه در تمامی مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیان باری را بر جای خواهد گذاشت.
پراکنده شدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین , پس از فروپاشی و از هم گسیختگی خانواده آنان را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم می کند و هویت فردی و خانوادگی فرزندان طلاق را مختل می کند.
فرزندان که بر اثر طلاق والدین , حامیان اصلی خود را از دست می دهند بیش از دیگران در خطرند و به راحتی فریب ظاهر آراسته و سخنان فریبنده فراد را می خورند . از این رو توجه به معقوله پیشگیری از طلاق اهمیت خاصی دارد.
بررسی ها نشان داده کودکان طلاق بیشترین افراد بزهکار جامعه را تشکیل می دهند. و از طرفی وضعیت کودکان بزهکار نشان می دهد اکثر کودکانی که والدین آنان به طور مستمر در محیط خانه با یکدیگر درگیری دارند و در نهایت از هم جدا می شوند در دوران کودکی به اعمال خلاف کشیده شده و در نوجوانی به خلافکار حرفه ای تبدیل می شوند. گرچه سوء سابقه والدین نیز کشیده شدن کودکان به اعمال خلاف نقش بسزایی دارد اما به طور حتم عدم وجود روابط عاطفی میان والدین و خشونت, عاملی اصلی در بزهکاری و جوانان محسوب میشود.
پیامدهای طلاق
عواقب و پیامدهای احتمالی طلاق یا تآثیر آن در پدیدهای روانی و اجتماعی
فرزندان طلاق را می توان چنین بر شمرد:
1- بزهکاری کودکان و نوجوانان , ناسازگاری ها و رفتارهای ضد اجتماعی آنان.
2- فحشا به ویژه در نتیجه فقر و نا آگاهی.
3- بچه های طلاق آینده خوبی را برای خود تصور نمی کنند و اطمینان خود را به ارکان زندگی از دست می دهند و آنجا که بی توجهی خانواده را به مسائل و نیازهای خود لمس می کنند , در آینده نسبت به افراد پیرامون خود و در مقیاس بالاتر اجتماع به نوعی بی اعتنایی و بی توجهی کشیده می شوند.
4- پرخاشگری و ناسازگاری کودکان , فرار از منزلو ولگردی آنان.
5- افت تحصیلی, خودکشی زن یا شوهر و حتی کودک.
6- کاهش میل ازدواج در دیگر افراد خانواده به ویژه بچه های طلاق.
»رســـــــــول خـدا (ص) مــی فرمـایند:
«دراســـلام،هـیچ بنایی نـزد خـــدامحـــبوب تر از ازدواج نیــســت.»
»پـس برادروخـواهر گـرامـی بیاییــد با یـک ازدواج خـوب خود را نزد خـدا مفتخر و با ارزش کنید