جناب فخر رازی در باره دو آیه َخَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيان و نیاوردن حرف عطف بین این دو نکته بسیار زیبا و دقیقی بیان نموده و آن اینکه :
«نیاوردن حرف عطف بین این دو عبارت به این معناست تا زمانیکه تعلیم بیان صورت نگرفته باشد در واقع خلقت انسان صورت نگرفته است و خلقت انسان بستگی به تعلیم بیان دارد »
با توجه به دو مفعولی بودن عَلَّمَ، همین نکته را در دوآیه عَلَّمَ الْقُرْآن َخَلَقَ الْإِنْسانَ بیان کرد بدین صورت:
«تا زمانیکه خلقت انسان صورت نگرفته باشد تعلیم قرآن نیز صورت نگرفته است.»
به عبارتی تعلیم قرآن معلَق به خلقت انسان است. در غیر این حالت این سؤال مطرح می شود که تعلیم قرآن به چه کسی و برای چه هدف و غایتی انجام گرفته است؟ پس یکی از علل این تقدم این است که برای موجودی چون انسان باید برنامه او تنظیم گردد و بر اساس معیار و میزان مشخصی آفریده شود و این مفهوم را امام صادق(ع) در حدیثی فرمودند:
الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ
درسوره مبارکه رحمان آموزش قرآن را مربوط به نوع انسان بیان کرده است (با توجه به «الـ» که در کنار اسم جنس آمده است) اما آیا این تعلیم در همه یکسان است؟ تعلیم خدای سبحان چگونه است؟ چه فرقی در تعلیم به انسانهای کامل و سایر انسانها وجود دارد؟ برای یافتن جواب سؤالات لازم است بررسی و غور بیشتری انجام گیرد و برای این امر لازم است معنای تعلیم در مورد خدای سبحان بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
علم به معنای حضور شیء نزد موجود مجرد است و تعلیم که باب متعدی فعل این مصدر است به معنای حاضر کردن شیء نزد موجود مجرد است.