تفکر نقادانه
تفکر نقادانه یا سنجشگرانهاندیشی یعنی درست اندیشیدن در تلاش برای یافت آگاهی قابل اعتماد در جهان. این روش شامل فرایندهای ذهنی تشخیص، تحلیل و ارزیابی دادهها است. به بیانی دیگر، هنر اندیشیدن پیرامون اندیشیدن خودتان درحالیکه شما میخواهید اندیشهتان را بهتر، روشنتر، دقیقتر، یا قابل دفاعتر بنمایید
فردی که انتقادی میاندیشد قادر است پرسشهای مناسب بپرسد و اطلاعات مربوط را جمعآوری کند. سپس با خلاقیات آنها را دستهبندی کرده و با منطق استدلال کند؛ و در پایان به یک نتیجه قابل اطمینان دربارهٔ مسئله برسد.
کودکان با قدرت اندیشه انتقادی به دنیا نمیآیند، و این قابلیت را به طور طبیعی نیز ماورای اندازهای که برای زنده ماندن نیاز دارند، کسب نمیکنند. بسیاری از انسانها هیچگاه آن را یاد نمیگیرند. این روش بهسادگی توسط والدین و آموزگاران معمولی قابل آموزش به دانشآموزان نیست؛ بلکه به مربیان ویژهای برای آموزش مهارتهای اندیشه انتقادی نیاز دارد.
دورنما
هنگامی که مشغول اندیشیدن هستیم، معمولاً هدف ما فهمیدن چیزی است. میکوشیم تا پرسشی را پاسخ گوییم، مسئلهای را حل کنیم، نتیجهگیریی را اثبات کنیم. میخواهیم بدانیم علت جنگهای داخلی چه بود، به کدام یک از نامزدها رأی دهیم، یا چگونه به تعطیلات برویم تا به ورشکستگیمان نینجامد. در همهٔ این موارد، میتوان گفت که میکوشیم معرفتی کسب کنیم که از پیش نداریم؛ و در اغلب موارد نمیتوانیم آن معرفت را با مشاهده مستقیم حاصل کنیم. باید قدری استدلال کنیم، دو دو تا چهار تا کنیم، استنباط کنیم، و از اطلاعات موجود نتیجهگیری کنیم
این شیوهٔ رویکرد به موضوعات را با صفت تحلیلی هم توصیف میکنند. تفکر انتقادی تفکر تحلیلی است، یعنی موضوع را میشکافد، اجزای آن را دانهدانه میسنجد و در ادامه شیوهٔ ترکیب آنها را وارسی میکند. در دوران باستان ارسطو استاد این کار بودهاست. شگرد تفکر ارسطو را نادیده گرفتهاند. آنچه از ارسطو در قرون وسطی به مانع تفکر بدل میگردد، برخی آموزههای او بودهاست. محتوای کار او مانع شناخت درست صورت و شیوهٔ کار او شدهاست.
در آستانهٔ عصر جدید فیلسوفی به نام رنه دکارت سر برمیآورد که به اندیشه تحلیلی جان تازهای میدهد. اندیشه انتقادی تحلیلی او بنای فکر قرون وسطایی را ویران میکند. این اندیشه چیز پیچیدهای نیست. با مبانی آن میتوان آشنا شد.
ارزشهای پایه
تفکر انتقادی (که از آن با عنوان سنجشگرانه اندیشی نیز یاد میشود) اندیشیدن سنجشگرانه بر مضمون حرفهایی است که میشنویم و میخوانیم و بررسی دقیق استدلالهایی است که آن حرفها به کمک آنها خود را استوار جلوه میدهند. انتقاد به معنای سنجیدن است نه ایراد گرفتن. زیر عنوان انتقاد نباید غرغرکردن و بهانه گرفتن و عیبجویی به دلیل بدخویی را فهمید. دو گونه اندیشه انتقادی قابل تصور است: یکی خود خواهانه یا سفسطهای که فرد سعی میکند بااستفاده از قدرت تحلیل خود به منافعی شخصی برسد و دیگری درست بینی یا بی طرفی که در آن فرد سعی میکند تمام جوانب امر را به صورت یکسان و بدون ارجحیت دادن به دلایل احساسی و منفعت طلبانه ببیند.
داستانی جالب در مورد تفکر نقادانه
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند . اما این کار خیلی سخت بود .تنها پسرش که می توانست در این کار به او کمک کند زندانی بود.پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :(( پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .من نمی خواهم این مزرعه رو از دست بدم چون مادرت کاشت محصول در این مزرعه را دوست داشت اما افسوس که برای کار در این مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم اگر تو اینجا بودی مزرعه را برایم شخم میزدی. دوستدارت . پدر.))
چند روز بعد پیرمرد این تلگراف را از پسرش دریافت کرد:پدر جان به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن من در آن جا جسد کسی را پنهان کرده ام. ساعت ۴ صبح روز بعد ۱۲ نفر از ماموران ( اف بی آی ) و عده ای از افسران پلیس محلی از راه رسیدند و تمام
مزرعه را کندند بدون این که جسدی پیدا کنند. پیرمرد بهت زده نامه ی دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده است.پسرش پاسخ داد: پدر برو سیب زمینی هایت را بکار.این بهترین کاری بود که از راه دور می توانستم برایت انجام دهم ..